اجتماعی

گذر از بن بست کشور 7

گذر از بن بست کشور 7

گذر از بن بست کشور 7

بافت شهری

در زمان انقلاب 57 شهرها هنوز وسعت نیافته بود.هنوز کوچه های پیچ در پیچ دو سه متری در مراکز شهرها به وفور یافت میشد که خاکی بود با خانه های یکی دو طبقه شیروانی و مغازه های سنتی قدیمی، بیشتر مردم مسیرها را پیاده میرفتند و یا حداکثر با اتوبوس خط واحد با بلیطهای دو ریالی، هنوز مردم مشکل پارکینگ نداشتند و یکی دو خانواده ای که در هر کوچه ماشین داشتند، ماشینشان را توی کوچه میگذاشتند و یا توی حیاط کنار حوض و باغچه خانه شان پارک میکردند. در شهرهای درجه دوم و سوم زندگی آرام زمان قاجاری ادامه داشت.

خ

یابان ولیعصر تهران سال 45

جمعیت تهران سال 55 ، 4.5 میلیون نفر بود امروز با احتساب شهرهای اقماری 18 میلیون و طبق سرشماری  95 ، 8.7 میلیون، یازده درصد جمعیت کشور را در خود جای داده و 70 هزار هکتار مساحت دارد.

نمای تهران دهه 50

پس از انقلاب با وعده های توخالی مسئولین کم تجربه وقت مبنی بر دادن خانه به همه مردم، جمعیت کلانی از روستاها ، راهی شهر ها بخصوص تهران شدند، در سال 58 جوانی میگفت ما با تمام اهل روستا به تهران آمدیم و اهالی روستای ما در کل یک کوچه خانه ساختند(زمینهای زورآبادی). و علاوه بر مهاجرت بی وقفه، “فرزند کمتر زندگی بهتر” هم مورد بی مهری قرار گرفت و جمعیت کشور رو به افزایش گذاشت. در زمانهای قدیم مرسوم بود هر سلسله ای چند شهر میساخت و پایتختش را در یکی از آن شهرها توسعه میداد. یکی از بهترین راهها برای رفع مشکلات فعلی ، با توسعه جمعیت و برای جلوگیری از تراکم بیش از حد جمعیت در چند شهر، احداث شهرهای جدید بود و ضمن انتقال پایتخت، مراکز اقتصادی و دانشگاهی و صنعتی در شهرهای جداگانه ای باید شکل میگرفت ولی درگیریهای جنگ عراق و پس از آن مخالفتهای قدرتهای بزرگ و تنشهایی که درهمسایگی ما ایجاد شد مانند اشغال افغانستان و عراق و کویت و سوریه توسط آمریکا، مسئولین کشور را به روزمره گی انداخت و از هدایت برنامه ریزی شده کشور غافل ماندند، هرچند که زمامداران جدید، دنیا و هدایت آنرا ساده تر از آن میپندارند که نیازی به برنامه ریزی داشته باشد. دائما به فکر حل مشکلات امروزند و چون برنامه ای ندارند، فردا مشکلات جدیدی خلق میشود و اینگونه چهل سال گذشت . چند روز پیش یکی از فرماندهان نظامی در یک نشست تلویزیونی در جواب خبرنگاری که میپرسید چرا ما موشک با تکنولوژی پیشرفته داریم ولی هنوز از خودمان خودرو نداریم، جواب داد که ما به موشک نیاز داشتیم و چون آنرا به ما نمیفروختند، تلاش کردیم و دانشش را بدست آوردیم و اگر مجبور میشدیم، خودرو هم تولید میکردیم! و این تاییدی بر به روزمره گی افتادن و بی برنامگی دولتهای ماست که فقط جایی تلاش بیشتری کردند که مجبور بودند.البته در مورد بافت شهری مشکلات بزرگتری هم بود، اول اینکه الگوی رفتاری زمامداران جدید مربوط به 1400 سال پیش است و با آن الگو یک شهر 18 میلیونی یا ده میلیونی یا 4 میلیونی را نمیتوان سامان داد. روایتی نقل میکنند که ساختمان بلند جایگاه شیطان است، بنابراین ساخت برجهای بلندمرتبه با همین تفکر جایگاهی نداشت و تمام زمینهایی که در دهه 60 و اوایل دهه 70 به مردم و کارمندان و غیره واگذار شد و تمام ساختمانهایی که دستگاههای وابسته ، ساختند ویلایی بود. بعد که بنظر آمد دیگر شهرها جای توسعه ندارد و واگذاری زمین به آن شکل  مقدور نشد، اکثر همین خانه های ویلایی قبل از اینکه عمر مفید ساختمان که سی تا پنجاه سال است، تمام شود، با گران شدن زمین و با صرفه بودن آپارتمان سازی، خراب شد و ایندفعه اجازه دادند که ساختمان حداکثر 4 یا 5 طبقه ساخته شود . جالب اینکه در شهرک قاسم آباد مشهد که ساخت آن در دهه 60 آغاز شد، اگر کسی بیش از دو طبقه میساخت توسط شهرداری جریمه میشد، بعدها هم بلحاظ جلوگیری از توسعه بیش از حد شهرها و هم بخاطر کسب درآمد بیشتر شهرداریها، تراکم فروشی آغاز شد و صاحب زمین اجازه پیدا میکرد، یک یا دو طبقه بیشتر از تراکم تعیین شده موهوم زمین ، بیشتر بسازد و خوبست بدانیم بیشتر این تعیین تراکمها در دهه 30 و 40 در کشور انجام شده، در زمانی که شاید کسی تصور نمیکرده که جمعیت یک شهر 12 برابر شود. و دولت و شهرداریها همین قوانین سی چهل سال پیش را مبنا قرار داده و چه کشمکشی بر سر ماده صد و تخریب ساخت و ساز غیر مجاز در کشور وجود داشت و دارد که صاحب زمین چرابجای 5 طبقه، 6 طبقه ساخته و یا بجای 3 طبقه، 4 طبقه ساخته است. چه دادگاهها و چقدر گروههای تخریب شهرداری در پناه گارد نیروی انتظامی برای تخریب طبقات غیر مجاز تلاش کردند و افرادی که مانع تخریب میشدند را دستگیر نمودند و باز دادگاه و زندان و تنبیه و همه این داستانها در دنیایی اتفاق می افتاد که معمول ساختمانهای مسکونی 20 طبقه است. جالبتر اینکه با همان نگاه ساده نگریستی به دنیا و تلاش برای حفظ شکل زندگی زمان قاجاری، وقتی در دهه 80 و90 تک و توکی ساختمانهای 20 و 30 طبقه در تهران و چند شهر بزرگ شروع به ساختن کرد، چنان برج ساز و برج سازی نمایش داده میشد و میشود، که برج ساز را در ردیف کلاهبرداران و دزدان و آدمکشان قرار گرفت و این نمایش آشتی نکردن زمامداران کشور با دنیای جدید و الزامات آن است و اگر مواردی بوده که به آن تن داده اند، چیزی بوده که از توانشان خارج شده است. پس میبینیم که اگر فرصت کافی و اعتقاد لازم برای برنامه ریزی شهری میداشتند، باز هم همین داستان تکرار میشد که همه ساختمان یکی دو طبقه بسازند و بعد از روی اجبار، اجازه دهند ساختمان با عمر 5-6 سال را خراب کنند و 4-5 طبقه بسازند و عرصه که تنگ شد چشمشان را روی هم بگذارند تا چند ساختمان 10-20 طبقه ساخته شود. در زمینه رفت و آمد هم نگاه خاص زمامداران مشکل ایجاد کرد، ابتدا الگوی یک شهر این بود که همه با اتوبوس شهری رفت و آمد کنند و به کسانیکه با ماشین شخصی به مقصد میرفتند با همان چشمی نگاه میشد که امروز به برجسازها نگاه میکنند، بعد خوشبختانه با توجه به آماده بودن طرحهای مترو تهران از زمان رژیم قبل، در تهران شروع به ساخت مترو کردند و امروز مترو تهران کمک فوق العاده ای به ترافیک تهران است. بعد که قرار شد ترافیک شهرهای بزرگ دیگر سامانی پیدا کند، با ساده اندیشی، مترو را کنار گذاشتیم و LRT را جایگزین آن کردیم. ضمن اینکه ساخت مترو شهرستانها خیلی طول کشید، چند سال هم خطهای ساخته شده آماده استفاده، منتظر حل این موضوع شدند که بجای خرید قطار، خودمان آنرا بسازیم و چون شعار فریبنده ای بود، چند سال سرمایه های هزینه شده را بلااستفاده گذاشت و چون همتی برای ساخت قطار پیدا نشد، قطار خریده شد. حالا مشکل شهری مانند مشهد اینست که ایستگاههای قطارشهری به تعداد و به طول ایستگاههای اتوبوس شهری است و دائما مانند اتوبوس خط واحد، قطار می ایستد و مسافر سوار و پیاده میکند و باز راه می افتد. در سیستمهای حمل و نقل شهری ، مترو وظیفه انتقال مسافران را بین نواحی شهری بعهده دارد و تاکسی و اتوبوس شهری در محدوده نواحی، مسافران را جابجا میکنند و حالا در شهرهای غیر تهران، قطار شهری دقیقا همان وظیفه اتوبوس خط واحد را انجام میدهد و فقط در زیر زمین و جالب اینکه باز هم اتوبوسها کار خودشان را در همان مسیر قطار انجام میدهند و حتی باعث نشده که با حذف اتوبوس در این مسیرها، ترافیک سامان بهتری یابد و با این عملکرد قطار شهری شهرستانها ، زمان رسیدن به مقصد با سواری،علی رغم ترافیک موجود، کمتر از استفاده از قطار شهری است. جالب اینکه باز شهرداریها فقط نقش مجری قانون را بازی میکنند و کسی بخود اجازه نمیدهد که پیشنهاد کند برای افزایش سرعت قطار و کاهش دفعات توقف، از هر سه یا چهار ایستگاه، فقط در یکی توقف کند تا بتواند عملکردی نزدیک به مترو پیدا کند، همان اشتباهی که چند دهه شهرداری ادامه داد و کسی در شهرداری پیدا نشد که در تراکمها ی زمینها تجدید نظر کند و این همه دوباره کاری و از بین رفتن سرمایه های مردم و کشور را باعث نشود.

ما که در کشور تجربه جنگ 8 ساله و بمباران و موشک باران را داریم و ما که نزدیک به سه دهه، سایه سیاه حمله آمریکا به کشورمان را احساس میکنیم و تجربه اشغال افغانستان و عراق و سوریه را توسط آمریکا را بچشم دیده ایم، به صلاحمان نیست که 50 درصد ملتمان را در ده شهر ساکن کنیم و ضربه پذیری مردم و کشور را اینگونه افزایش دهیم. علی رغم همه اشتباهات گذشته، امروز باید تصمیم بگیریم که  شهرهای جدیدی احداث کنیم و جمعیت رو به رشد کشور را اینگونه سکنی دهیم. طبق آمار رسمی سال 95، 11 درصد مردم کشور در تهران زندگی میکنند و اگر آمار واقعی 18 میلیونی تهران را جایگزین آمار 8 میلیون کنیم، بیش از 22 درصد جمعیت کشور را در تهران جاداده ایم و هر گونه جنگ و یا زلزله و حوادث دیگر، ضربات جبران ناپذیری را به این ملت وارد میکند و این تورم جمعیت تهران ، یک جایی باید متوقف شود. تهران اکنون مرکز سیاسی و اقتصادی و صنعتی و دانشگاهی و هنری و ورزشی و…. کشور است. برنامه ریزی کنیم که دو یا سه شهر دو میلیونی و 20 شهر نیم میلیونی جدید احداث کنیم. یک شهر بعنوان مرکز اقتصادی کشور ایجاد شود که ضمن نجات مراکز اقتصادی از ازدحام تهران، بتواند بطور علمی تر و با امکانات بیشتر، تامین مایحتاج کشور و انجام صادرات را بر عهده گیرد، البته شهری با الگوهای روز جهان باید ساخته شود تا دوباره چند سال دیگر آثار ندامت تصمیمات غلط را نداشته باشیم. در انتخاب محل این شهر و دیگر شهرها، باید مطالعات جامعی انجام شود تا مطمئن باشیم که محل مورد نظر از نظر منایع آب و نیازهای زیستی ظرفیتی چندین برابر جمعیت طراحی آن شهر را داراست. از ابتدا منطقه مسکونی شهر و منطقه محل کار یا استقرار کارخانجات و صنایع یا انبارها فاصله حداقل 60 کیلومتری داشته باشد که مردم با مترو بین قسمت مسکونی تا منطقه کاری رفت و آمد کنند. و تعداد طبقات ساختمانها را بین 30 تا 60 طبقه در نظر بگیریم و با این سیاست امکان ایجاد فضاهای باز مشترک بین ساختمانها افزایش مییابد و علاوه براینکه امکان ایجاد فضای سبز و تامین محیط زیست سالمتر را فراهم میکند، زیبایی بصری بیشتری دارد و اینگونه آن روایت موهوم که ساختمان بلند جایگاه شیطان است را فراموش کنیم. در طراحی این شهرها سعی کنیم منابع برق مستقل برای هر شهر از طریق ایجاد نیروگاههای گازی و خورشیدی و غیره ببینیم تا در زمان ایجاد مشکل برای شبکه سراسری برق و یا ایجاد مشکل در یک ناحیه از کشور، تمام مردم تحت تاثیر قرار نگیرند. در منطقه مسکونی شهر، ساختمانهای مسکونی، هتلها، گردشگاهها، مدارس، مراکز تفریحی و فروشگاههای بزرگ قرار دارند و درمنطقه اداری یا صنعتی در فاصله حداقل 60 کیلومتری ساختمانهای اداری، صنعتی، نیروگاه،تصفیه آب، انبارها، نمایشگاهها و سایر مایحتاج شهر که تولید آلودگی دارند و میتواند فضای مسکونی را ناخوشایند کند، قرار میگیرد. در طراحی مرکز اقتصادی کشور ایجاد گمرک در شهر، به تسهیل واردات و صادرات کمک میکند . و برنامه این شهر بر مبنای تجمع کلیه تامین کنندگان عمده کالاهای مورد نیاز کشور و همچنین صادرکنندگان عمده و شرکتهای بزرگ حمل و نقل بین المللی اعم از زمینی و دریایی و شرکتهای بیمه مربوطه و بانکهای واسط و نمایندگان کارخانجات تولیدی بزرگ ونمایشگاههای بزرگ بین المللی دائمی و فصلی، همچنین کلیه شرکتهای خدماتی که در این میان نقش فعالی دارند، میباشد. بهتر است در این شهرها قانون حاکمیت قدرتهای متنوع بر شهر که در کشور وجود دارد، کنار گذاشته شود و یک شهردار هدایت کلی شهر را برعهده گیرد . و با هدایت شهر توسط یک سیستم واحد میتوان توقع داشت که در مرکز اقتصادی، از ایجاد کارخانجات و صنایع و یا گسترش مشاغل دیگرجلوگیری کرده و رفع نیازهای  شهری و همچنین گسترش شهر از یک برنامه خوب تبعیت کند. در شهرهای جدید از ایجاد سیستم مغازه داری شهرهای کشور باید جلوگیری کرد و چندین ساختمان تجاری بلند مرتبه تمام نیازهای شهر را در خود جای میدهد بدون اینکه تمامی خیابانها درگیر مغازه های قد و نیم قدی شود که مشکلات ترافیک و پارک خودرو را در تمام شهرها رقم زده است. یک شهر مرکز اقتصادی با ساختار و عملکرد درست میتواند وضعیت تجارت کشور را بهبود بخشد و ستاره ای به درخشانی سنگاپور ایجاد کند یا نیویورک و یا حداقل استانبول. شهر دیگری که باید در تدارک آن بود یک پایتخت سیاسی با پیش بینی جمعیتی بین یک تا دو میلیون نفر که خالی از کارخانجات و صنایع و بسیاری از مشاغل غیر ضرور و حتی خالی از ورزشگاهها ودانشگاههای عمومی و غیره باشد تا بتوان از رشد بی رویه آن در آینده جلوگیری کرد و در عین حال بتواند نیازهای مراکز دولتی، وزارتخانه ها، مجلس و سفارتخانه های خارجی را تامین کند و مدیران ارشد دولتی فارغ از دغدغه های روزمره موجود شهر بی دروپیکر تهران کنونی بتوانند به هدایت بهتر کشور مشغول شوند. در این شهر هم باید دو منطقه با فاصله 60 کیلومتر ایجاد کرد که منطقه مسکونی و هتلها و مراکز تفریحی و مراکز خرید در یکطرف قرار میگیرند و منطقه اداری و نمایشگاهها و انبارها و پادگانها وغیره در طرف دیگر واقع میشوند. تعداد قابل توجهی شهر صنعتی جدید نیاز داریم که ضمن ایجاد یک بافت جدید امروزی بتواند تسهیلت بیشتری برای تولید ایجاد کند و مشکلات محیط زیستی را کمرنگتر نماید توصیه میشود جمعیت پایه این شهرها نیم میلیون نفر محاسبه شود. در این شهرها، منطقه صنعتی با فاصله 60 کیلومتر از منطقه مسکونی در جهتی احداث شود که باد آلودگی را روی منطقه مسکونی نبرد.شهرهای صنعتی میتواند در حاشیه کویر ایجاد شود تا بیش از این مزارع و مناطق حاصل خیز کشور صرف مناطق شهری نشود . اگر فرض کنیم در یک شهر صرفا صنعتی بیست درصد نیروی کار صرف خدمات میشود 400 هزار نفر حقوق بگیر صنایع خواهند بود که با احتساب هر خانواده 4 نفر، حداقل 100 هزار کارگر در صنایع آن شهر مشغول خواهند بود البته با احتساب خانواده 4 نفری، ما باز فرض کردیم که زن خانواده کار نمیکند که باید سیستم را بگونه ای هدایت کرد که عمده زنان نیز فعالیت تولیدی یا خدماتی داشته باشند. برای فرار از مشکلات بزرگی که شهرهای ما را در بر گرفته است،تصدی سازمانهای دولتی را در این شهرها به حداقل برسانیم. خوشبختانه چند سالی است که تمرین واگذاری کار به بخش خصوصی انجام میشود، ثبت اسناد، قوه قضاییه، نیروی انتظامی، اداره گذرنامه ، شرکتهای آب و برق و گاز و تلفن پاره ای از کارها را به دفاتر پیشخوان و دفاتر 10+ و غیره واگذار کرده اند و بدون مشکلات کارها انجام میشود.در این شهرهای جدید باید کلیه خدمات ادارات دولتی توسط کارگزاران خصوصی انجام شود، خدمات پلیس، پلیس راهنمایی، اخذ مالیات، مجوزهای شهرداری، نظارت بر ساخت و ساز، دادگاهها، آمارگیری، رای گیری انتخابات ، توسعه شیکه های آب و برق و گاز و مخابرات، مدارس ، دانشگاهها و کلیه فعالیتهای شهری صرفا از کانال کارگزاران خصوصی و تحت نظارت ادارات مادر صورت گیرد. یک شهر تخصصی دیگر که باید ایجاد کرد یک شهر تخصصی هنری است که ضمن تاسیس یک یا چند دانشگاه هنری، مهد فیلمسازی، استودیوهای آهنگ، شهرک سینمایی، موزه هنر، مراکز تولید و آموزش صنایع دستی، مراکز تولید فرش، گالریهای نقاشی،سالنهای کنسرت،سالنهای نمایش، کلاسهای تخصصی هنری و مراکز آموزشی و تمام شرکتها و صنایع وابسته به هنر باشد. یک شهر تخصصی دیگر، یک شهر بزرگ دانشگاهی است که بجز چند دانشگاه داخلی، چندین دانشگاه تحت لیسانس دانشگاههای معتبر جهان انجام فعالیت کنند. در همین شهر میتوان مجموعه ای از بیمارستانهای بزرگ فراهم آورد تا بتوانند بیماران کشورهای همسایه را پوشش دهند و در ضمن از ظرفیت اساتید دانشگاه استفاده کنند و دانشگاه نیز بتواند از دانش جراحان زبر دست بیمارستان سود ببرد، شهری که بدون نیاز به ویزا بر روی تمام کشورهای همسایه و فارسی زبان باز باشد و سیل عظیم توریست درمانی را پاسخگو باشد.

چند شهر تخصصی کوچک فرآورده های کشاورزی و دامی در چند نقطه کشور میتوان ایجاد کرد که وظیفه جمع آوری و توزیع محصولات کشاورزی و دامی کشور را عهده دار باشند و تمامی صنایع تبدیلی و بسته بندی مجهز در این شهرها بتواند وظیفه توزیع داخلی محصولات کشاورزی و دامی و همچنین صادرات آنها را بعهده گیرد بسیاری از کارخانجات کمپوت و کنسرو، صنایع غذایی، بیسکویت و شکلات و تنقلات طبیعی و بسیاری از کارخانجات محصولات آرایشی جای خود را در این شهرها پیدا میکنند و گسترش مییابند.

سعدی نام  آذر 97

WWW.SADINAM.COM آدرس سایت

در باره ی نویسنده

مدیر

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *