اجتماعی

دست و پای بیهوده

دست و پای بیهوده

دست و پای بیهوده

مرتضی احمدی پسر خردسال افغانی با پلاستیک سفید آبی برای خود لباسی شبیه لیونل مسی فوتبالیست تهیه میکند و این موضوع در شبکه های اجتماعی میپیچد، لیونل مسی هم از آن آگاه میشود و مرتضی احمدی را مسی کوچک مینامد و برایش توپ فوتبال و لباس امضا شده خودش را ارسال میکند . حال گروه طالبان که هر نوع ارتباط افغانها با بیگانگان و کفار را گناهی نابخشودنی میداند ، اعلام کرده که این پسر خردسال را پیدا کرده و او را تکه تکه مینماید!

برنامه ثریا قسمت 37 با عنوان “در حصار مالها” از شبکه مستند سیما پخش شد و در آن با دید تند انتقادی به ساخت مجموعه های تجاری بزرگ در تهران و مشهد و اصفهان نگاه میشد و ضمن نمایش پاره ای از این مالها، با چند نفر که اتفاقا دکتر هم بودند مصاحبه میکرد و آنها انتقاد میکردند که چرا در تهران مال با وسعت چندصدهزار متر ساخته میشود؟ چرا اطراف حرم امام رضا در مشهد هتلهای بزرگ ساختند؟ و دیگر براحتی گنبد حرم از دور دیده نمیشود و چرا در جنوب مشهد بزرگراه میسازند؟ که مسیر کوهنوردان را سد میکند و چرا ساختمانهای بلند میسازند؟ بگونه ای به موضوع نگاه میشد که انگار خیانتی بزرگ اتفاق افتاده است و بدون هیچ راه حلی و یا ارائه طریق منطقی برای جایگزینی، صرفا مخالفت با هر کاری که لازمه توسعه شهری امروزی است و در پشت الفاظی مانند از بین رفتن کسب و کارهای خرد و توسعه مصرف گرایی در میان مردم و غیره. مشهد دیگر آن مشهد 1337 نیست که سیصدهزار نفر جمعیت داشته باشد و با سی چهل هزار خانه ویلایی، مشکل سکونت مردم حل شود و کلا در مساحتی حدود ده کیلومتر مربع، مقایسه کنید با مساحت کنونی تهران که هفتصد کیلومتر مربع است و 18 میلیون جمعیت تهران و حومه را در خود جای میدهد، نیازهای شهری چنین توسعه یافته  را نمیتوان با راهکارهای سنتی چند دهه پیش  و یک حمام و مسجد و بازار، تامین  کرد ، ابزار جدید میخواهد که ساختمانهای بلند است و مالهای بزرگ و بزرگراه و مترو. مشهد اکنون سی میلیون توریست و زائر دارد که برای پذیرایی از آنان نیاز به حداقل یکصدهزار اتاق هتل است و با هتلهای دو سه طبقه تامین نمیشود و همین توریستها  بعلاوه پنج میلیون جمعیت شهر، نیاز به مراکز تجاری بزرگ جهت خرید دارند که باید تامین شود و اقدام به ساخت هزار واحد بزرگ تجاری تفریحی در جهت توسعه و جذب گردشگری است و اقتصادی و منطقی.

دو موضوع فوق بیانگر مشکل بزرگی است که از دویست سال پیش شروع شده و ما نتوانستیم آنرا هضم نماییم. مردم خاورمیانه به همان زندگی ساده و درعین حال سخت خود ادامه میدادند و به مشکلات عادت کرده بودند که باد، نسیم جهش علمی فرهنگی را با خود از غرب آورد و ما بجای اینکه تلنگری بخوریم که  چرا خودمان ابداع کننده آن نبودیم و تلاش کنیم تا جبران مافات شود، پیله ای بدور خود بستیم که از این نسیم در امان بمانیم ، بجای استفاده از شرایط جدید با آن درگیر شدیم و سردمداران این درگیریها را روشنفکر و آزادیخواه نامیدیم.  تمام تلاش خود را برای حفظ و ادامه زندگی قدیمی انجام دادیم، با هر مصنوعی که از خارج آمد مخالفت کردیم ، که باید دانش آنرا فرا میگرفتیم و خود میساختیم، کفش را در مقابل نعلین و چارق تحریم کردیم، ساعت مچی را آثار فرهنگی غرب محسوب کردیم و روحانیون ما تا دهه 50 بجای آن از ساعت جیبی استفاده کردند، کلاه شاپو را عامل توسعه زنا اعلام کردیم و استفاده از آنرا حرام، قطار دودی را بزور فشار حکومت سوار شدیم، مدرسه های جدید را تحریم کردیم تا کار مکتبخانه ها با فلک کردن بچه ها ادامه پیدا کند، با آزادی زنان و تحصیل آنان و کار کردنشان مبارزه کردیم، رادیو و تلویزیون را وسیله شیطان خواندیم و کت و شلوار غربی را مذموم دانستیم، مدهای لباس را وسیله ای برای تجارت غربیها تصور کردیم، مدتها با موسیقی رپ و شعر جدید مخالفت کردیم ، بجای فرا گرفتن دانشهای جدید در دانشگاههای غربی بچه هایمان را زیر عبا پنهان کردیم تا این مصادیق شیطانی در آنها اثر نگذارد و مادرها و پدرها تلاش کردند فرزندشان از خانه دور نشود تا به گناه آلوده نشوند. جالب اینکه در این دویست سال هر نسل بخشی از تغییرات تحمیل شده بر زندگی را میپذیرند و با تغییرات جدید مخالف می شوند و آخر چه نتیجه ای، هیچ. این طوفانی بود که وزیدن گرفته بود و دیر یا زود همه را فرا میگرفت و ما فقط در تمام این دویست سال مصرف کننده باقی ماندیم ، مصرف کننده علم و دانش غرب بدون اینکه خود آنرا فرا گیریم و بی نیاز شویم. و این نوع برخورد با تغییر، در تمام خاورمیانه از افغانستان تا مصر به یک شکل ادامه پیدا کرد و تنها ژاپن بود که تمام مردمش را بسیج کرد تا بروند و این دانشها را بخانه بیاورند و بعد کره و بعد چین و بقیه کشورهای آسیای جنوب شرقی. انقلاب 57 نیز نوعی مقاومت در مقابل تغییرات وسیعی که در شکل زندگی مردم در دهه 50 و با پشتوانه ثروت بادآورده نفت ایجاد شد، بود. جالب است که در ابتدا تمامی طرحهای توسعه پنج ساله کشور را طرحهای استعماری قلمداد می کردیم و در مخالفت با توسعه سریع کشور و تغییرات فرهنگی برآمده از آن ،انقلاب شد ولی همان طرحهای جاده سازی و سدسازی و توسعه شبکه های برق و ایستگاههای رادیو تلویزیون در دهه 70 بدون هرگونه تغییری ادامه پیدا کرد و معلوم نشد کدام قسمتش استعماری بوده است. آنقدر ما گذشته را عزیز می پنداریم و به آن عادت میکنیم که در دهه 80  قرار شد پیکان وارداتی مونتاژی که دیگر با تکنولوژی روز هماهنگ نبود را از خط تولید خارج کنیم، عده ای آنرا نوعی خیانت میدانستند و به همین پیکان وارداتی عشق میورزیدند. مخالفتها با تکنولوژی غرب پس از انقلاب 57 با شدت ادامه پیدا کرد، حکومت را جانشین بحق امام زمان قلمداد کردیم،  قانون اجرای احکام اسلامی را با افتخار تصویب کردیم و هرکس با آن مخالفت کرد مرتد نامیده شد، هرچند که خیلی زود فهمیدیم که دوره دست بریدن و گردن زدن و سنگسار کردن و پرتاب مجرم از پشت بام گذشته و بی صدا، اجرایش نکردیم و یا نتوانستیم،

بعد حجاب اجباری را تصویب کردیم و آنانی را که با باتوم در حکومت گذشته چادرچاقچورشان را کنار گذاشته بودند، بزور و با شعار یا روسری یا توسری، با حجاب کردیم، هر چند که قبلا قول داده بودیم که برای حجاب، اجباری در کار نیست!

ویدئو ممنوع شد که نکند چشم و گوش فرزندان عزیزمان باز شود و بعد نوبت ممنوعیت ماهواره شد،

فیلمسازان داخلی را تحت فشار گذاشتیم که مبادا قسمتهایی از زندگی روزمره را نمایش دهند که پدر مادری در فیلم هم را درآغوش بگیرند و یا حتی دستشان بهم بخورد،

فیلمهای وارداتی خارجی هم گرفتار قیچی سانسور شد تا حدی که برای هنرپیشه زن خارجی آستین درست کردیم و یقه اش را پوشاندیم و دوست پسر را شوهر یا برادر ترجمه کردیم و گاهی بکلی داستان فیلم را عوض کردیم،هر چند که داشتیم بنوعی دروغ بخورد مردم میدادیم ولی ارزشش را داشت که مردم تاثیر بد نپذیرند و منحرف نشوند

و کار حتی به سانسور برنامه های ورزشی و فیلمهای مستند راز بقا هم رسید، ظاهرا مردم ما هنوز آنقدر ظرفیت ندارند که جفتگیری دو پرنده را ببیند و گمراه میشوند! چقدر مردم ضعیفی داریم و چقدر باید مواظبشان باشیم که اینقدر مستعد گمراهیند! پس از انقلاب با واردات کالا مخالفت کردیم در حالی که هنوز دانش تولید مشابه آنرا نداشتیم و حتی صادرات را هم دوست نداشتیم واعتقاد بر این بود که چرا محصولات خوب کشاورزی و خاویار را کفار بخورند، ملت مسلمان ما شایسته بهترینها هستند! سر راه صادرات سدهای بزرگی گذاشتیم تا جامعه بسته ای مشابه صدها سال قبل داشته باشیم. اگر ما تولیدات خوب و با کیفیتی داشته باشیم باز هم باید اجازه دهیم ده بیست درصد از همان کالا از خارج وارد شود تا هم مردم و هم تولید کنندگان امکان مقایسه و بهبود جنس داخلی را داشته باشند و رقابت ادامه پیدا کند. گشتهای ارشاد را در شهرها راه انداختیم تا مامورانی که خود معلوم نبود چقدر اعتقاد واقعی دارند و چقدر از گناهان دوری میکنند، مراقب مردم باشند که منکری انجام ندهند و در صورت لزوم دختر و پسر را دستگیر کرده و پس از یکشب حضور در کلانتری و در کنار سربازان جوان، آنها را برای تادیب تحویل دادگاه دهند.

 در افغانستان هم طالبان آمد، طالبان به معنی طلاب و طلبه ها، که پیرو چند مکتب افراط گرای دینی هستند، ترکیبی از وهابیت، سلفی گری و دیوبندی وبا رفتار قشری و قبیله ای. کشور را امارات اسلامی نامیدند و رئیسشان خود را امیرالمومنین خواند. مخالف رادیو تلویزیون، نقاشی، مجسمه سازی و آثار هنری هستند،

مردم را برای ادای نماز جماعت بزور از مغازه هایشان به مسجد میفرستند، همه مردان باید ریششان بلند باشد و موی سرشان کوتاه و زنها را از خیابانها جمع کردند و مخالف حضور زنان در مجامع عمومی هستند ،

با تمام مظاهر تمدن درگیر شدند تا بتوانند شریعت را حفظ کند و تشخیص دادند که مردم اگر مانند هزار سال قبل زندگی کنند رستگار میشوند.

در عربستان و عراق و سوریه هم جوانان متعصب سنی داعش را بپا کردند تا شریعت بر مردم حاکم شود و چه جنایاتی که برای حفظ شریعت انجام ندادند و چه جانفشانیها کردند و خود را فدا میکردند تا چند نفر که  مذهب دیگری از اسلام را پیروی میکنند بکشند و یا با مبارزه با مصادیق کفر،جامعه بهتری برای دیگران فراهم کنند که همان نحوه زندگی چند صد سال قبل است. داعش گروه جهادگرای سلفی پیرو بنیادگرایی وهابی سنی است. داعش و القاعده دنباله رو سید قطب مصری هستند که در سال 1966 در مصر اعدام شد، سید قطب جهاد تهاجمی علیه غرب را واجب میدانست، مرجعیت عقل را مردود میداند مگر اینکه بموجب روایات تایید شده باشد، بی رحمی و خشونت و سربریدن برای خدا را رضایت بخش میدانند، ابوبکر بغدادی رهبرداعش میگوید ما باید کفار را قتل عام کنیم همانند کاری که در زمان پیامبر با قبیله ابوقریظه یهودی انجام شد و و خود را جانشین پیامبر می نامد.

در دوران کوتاه قدرت گرفتنشان، در عراق، سوریه، مصر، لیبی، الجزایر، سومالی، عربستان، یمن، چچن و افغانستان نفوذ داشتند. دست دزدان را در خیابان قطع میکنند و زنان حتی اجازه مراجعه به دکتر را ندارند،زنان اگر صورت و اندامشان را نپوشانند بشدت مجازات میشوند، میگویند این سختگیری فقط برای جلوگیری از فساد و خودنمایی زنان است و آنرا محدودیت آزادی زنان نمیدانند و صرفا باعث پیشگیری از ابتذال است.

داعش بطور رسمی طرفدار برده داری است و خرید و فروش زنان اسیر مجاز است، مخالف آثار باستانی است، مجسمه های شهر تاریخی هترا را خراب کردند، تکریم مقبره ها را شرک میدانند و بسیاری از بناهای مذهبی را خراب کردند، کشتن شیعیان را واجب میدانند، پس از تصرف پایگاه اسپایکر در نزدیک تکریت، 1700 سرباز شیعه عراقی را تیرباران کردند، روزه خوران را در ملا عام شلاق میزنند، سیگار، قلیان، موسیقی و کافه ممنوع است و گشتهای پلیس مذهبی براه انداختند تا جلو منکرات شهروندان را بگیرند. زناکاران را سنگسارمیکنند، همجنسگرایان را از بالای بلندی بپایین پرتاب میکنند، تصاویر کتابهای درسی را حذف کردند و تدریس زبان انگلیسی ممنوع شد. پیروانشان با بمبگذاری انتحاری ، دشمنان را تادیب میکنند و شهادت را قطار سریع السیر به سوی بهشت میدانند و یکی از این بمبگذاران انتحاری که توسط ارتش عراق دستگیر شده بود، پس از دستگیری گریه میکرد و میگفت من فقط ده دقیقه با پیوستن به پیامبر فاصله داشتم!

مقاومت جامعه سرخپوستی آمریکا را در مقابل تغییر و حفظ سنتهایشان را بیاد آوریم که نتوانستند و نخواستند خود را با دنیای جدیدی که پدید آمده بود وفق دهند و دانشهای روز و مدل بازی جدیدی که بر زندگیشان تحمیل شده بود را بیاموزند و عاقبت حذف شدند . در غیر اینصورت ما اکنون شاهد حداقل یک دولت سرخپوستی در آمریکای شمالی بودیم،  با مقاومت در مقابل تغییر بتدریج رو به اضمحلال رفتند و در سیل مهاجرین اروپایی گم شده و یا ذوب شدند. بدیهی است که مهاجرین اروپایی هم حداکثر استفاده را از این اقوام کردند و در قبال دادن چیزهای بی ارزش، آنها را وادار به کشتن بیش از یک میلیون گوزن شمالی کردند تا بتوانند با صادرات پوست آن به اروپا درآمد کلانی به جیب بزنند و با کمک همین درآمدها بتدریج سرخپوستان را عقب رانده و سرزمینشان را صاحب شدند.

 این مبارزه با غرب  و مبارزه با تغییرات بجای سوار شدن بر موج علم و دانش و پیشرفت و همزمان با بهره بردن از تمام مصنوعات و تکنولوژی غربی ادامه دارد و ته دلمان گواهی میدهد که چه خوب است همه اینها را کنار بگذاریم و دوباره زندگی اجدادمان را در پیش بگیریم.

سعدی نام  آذر 97

WWW.SADINAM.COM آدرس سایت

 

در باره ی نویسنده

مدیر

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *