ظهور سران خودکامه، ملی گرای افراطی، متعصب، نژادپرست و خود بزرگ بین، خطرساز و فاجعه آفرین است. در قرن گذشته هیتلر و استالین  ظهور کردند و دنیا را بخاک و خون کشیدند. رهبران بیشتری در مقیاس کوچکتر در کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین پدیدار شدند. ملت خود و دنیا را درگیر حماقت اندیشه  و رفتارشان نمودند. رهبرانی که می خواستند جهان جدیدی بسازند. ولی در پایان بجز جنایت، کشتار، فاجعه انسانی و بدترکردن زندگی مردم، چیزی بجا نذاشتند و با نامی ننگین کنار رفتند.

بازی کردن با زندگی دیگران برای کسب قدرت، پول و منفعت، روش معمول سیاستمداران است و در همه دهه ها دیده می شود. حمله آمریکا به افغانستان و عراق با هدف تملک و تغییر جهت سیاسی خاورمیانه از این دسته است. یا همکاری آمریکا و عربستان در شیوع داعش در عراق و سوریه.  عربستان  با هدف حذف قدرت شیعیان در منطقه و حفظ نفوذ خود، آمریکا بخاطر انحراف ذهن مردم عراق از مبارزه با آمریکا و درگیری آنان به جنگی داخلی، وارد این بازی شدند. هیچکدام طرفی نبستند ولی باعث جنایات بیشماری شدند. مردم بیگناه زیادی سالها در جنگ، بدبختی، فقر، خانه بدوشی و اسارت بسر بردند و درگیر شرایط بسیار بدتری از زندگی نه چندان خوبی که داشتند، شدند.

 ظهور ترامپ موضوع متفاوتی بود. ایندفعه دیکتاتوری بی نقاب در آمریکا ظاهر شد. آمریکایی که خود را پرچمدار و مدافع دموکراسی در جهان می داند. ترامپ قصد داشت، همه ملتها را در تبعیت و اسارت آمریکا قرار دهد. با اتکا به هوش و قدرت خود و به کمک نمایش و ژستهای مسخره، خواست همه کشورها را به بند بکشد. گویا همه ترسو و احمقند و زود تسلیم زور می شوند. فکر میکرد، می تواند قهرمانانه، همه شرایطش را به بقیه تحمیل کند. آمریکا دیگر آن ابرقدرتی نبود که با مشارکت اروپا و چند همپیمان دیگر، ملتها را مجبور به قبول شرایطش می کند. آمریکایی که با صورتک مهربان و بشردوستانه  و در قالب حمایت از حقوق ملتها، رذالتها و افزون طلبیهایش را جامه عمل می پوشاند و به پشتوانه سازمانهای بین المللی، به بسیاری از خواسته هایش دست پیدا می کند.

آمریکای ترامپ، کشوری است که از همه طلبکار است. دوست و دشمنی نمی شناسد. شریک تجاری و سیاسی ندارد. چین همانقدر منفور است که اروپا و کانادا. همه باید بیایند و سهم آمریکا را پرداخت کنند. آمریکای ترامپ دیگر هیچ نقابی ندارد. نه انساندوستی، نه قانونمندی، نه حقوق بشر، نه دموکراسی و نه حقوق بین المللی. تنها پول و منفعت را می شناسد. عربستان را گاو شیرده می نامد و میگوید باید هزینه های توسعه طلبی بیست ساله آمریکا در خاورمیانه را بپردازد(هفت هزار میلیارد دلار). معتقد است، اروپا سالها از پول و قدرت آمریکا سواستفاده کرده. کانادا حقوق آمریکا را ادا نکرده است.  با کره جنوبی و ژاپن درگیر می شود. اینها دوستان و همپیمانان صد ساله آمریکا بودند. تعرفه های کمرشکنی برای کالاهای اروپا و کانادا وضع می نماید.

دشمنان آمریکا جای خود دارند. آمریکای ترامپ انواع فشارها را به ونزوئلا وارد می کند. آنقدر روسیه و ایران را تحریم های مختلف می کند که دیگر هیچ تحریم بیشتری برای اعمال وجود ندارد. جنگ تجاری با چین را براه می اندازد و چین را دشمن شماره یک جهان و آمریکا معرفی می کند. تمام تلاشش را برای ایجاد دیواری آهنین در مرز مکزیک و جلوگیری از رفت و آمد آنها، بکار می بندد. ممنوعیت ورود اتباع شش کشور مسلمان به آمریکا را ابلاغ می کند. قاسم سلیمانی را ترور میکند و با افتخار به آن می بالد.

 ترامپ به ملت خود هم رحم نمی کند. همکارانش از توهینهای او درامان نیستند. دائما در حال عزل یا اخراج آنان و بکارگیری فرد دیگریست. و آنکه معزول شده را با بدترین توهینها بدرقه می کند. بیمه های درمانی عمومی که در زمان رییس جمهور قبلی بنا شده را بهم می زند. اصلا منطقش اینست که هر تصمیمی که رئیس جمهور قبلی گرفته را باید برگرداند، چون او سیاه پوست بوده. لابد مردم آمریکا هم غلط کرده اند که او را انتخاب کردند. نژاد پرستی افراطی، فراتر از هیتلر!  با همین منطق، برجام را قبول ندارد، از پیمان پاریس خارج می شود و صدها پیمان دیگر آمریکا را معلق می نماید. قانون تجارت جهانی، که آمریکا بنیانگذار آن بود و در لوای دهکده جهانی توسعه داد، را نقض می کند.

 با احمقانه ترین شکل ممکن با مشکل کرونا مواجه می شود. با مسخره کردن ماسک و تدابیر پیشگیری، موجبات کشته شدن دویست و پنجاه هزار هموطن خود و مبتلا شدن میلیونها نفر آمریکایی می گردد. این تز را به انگلیس و برزیل هم دیکته می کند و آنها هم بالاترین تلفات را می دهند. آنهم در مقطعی که کشورهای چین و بسیاری از کشورهای شرق آسیا، کاملا آن را مهار می کنند. نه تنها بعنوان تنها ابرقدرت جهان، کمکی حتی ظاهری به کنترل بیماری در جهان نمی کند که سازمان بهداشت جهانی را، تضعیف هم می نماید. در اوج شیوع کرونا که همکاری بین المللی بیشتری لازم است، به بهانه واهی از سازمان بهداشت جهانی خارج می شود.

 خوشبختانه بقیه کشورها تلاش می کنند با بی توجهی و خویشتنداری از کنار موضوع بگذرند و دعا کنند دوران این دیکتاتور احمق بسر رسد. چین، محتاطانه تعرفه های متقابلی را بکار می بندد. اروپا با ناباوری رفتار آمریکا را زیر نظر می گیرد. چند بار رهبران منطقه یورو خاطرنشان می کنند که اروپا باید راه مستقلی را در پیش بگیرد. با خروج بی منطق ترامپ از برجام، روحانی به امید اتمام چهار سال دوره وی می نشیند. کره شمالی که با دو دور مذاکره، منش ترامپ را درک می کند، به آرامی خود را کنار می کشد.

 این موجود خودخواه، پس از شکست انتخاباتی، رئیس جمهور جدید آمریکا را تهدید به ترور می کند. آنهم در آمریکایی که همیشه با برچسب مبارزه با تروریست، با دشمنانش جنگیده است.( ترامپ در گردهمایی که در میشیگان برگزار کرده بود مدعی شد که شاید جو بایدن در صورت رئیس جمهور شدن تنها سه هفته در قدرت باشد و ترور شود و معاون او کامالا هریس جای او را بگیرد. منبع: CNN  – هفتم آبان 1399)

نکته جالب اینکه این نوع آدمها، همیشه پیروان بسیار زیادی هم پیدا می کنند. مگر هیتلر کم عاشق و فدایی داشت؟ همین جمعیت انبوه طرفدار، موجب میشه که این آدمهای تبهکار، احساس درست بودن بکنند، احساس برحق بودن، احساس رهبر بودن، و همین طرفداران زیاد، آنها را به جنایات بیشتر وادار میکند، تا باز هم بتوانند غریو شادی پیروانشان را بلندتر بشنوند.

 مردم باسوادتر می شوند، داناتر می شوند، تکنولوژی بالاتری را دراختیار می گیرند، زندگیشان مدرنتر می شود، ولی انگار همان مردم جنگ جهانی اولند، جنگاوران جنگ جهانی دوم، اجیران لشکر مغول، سربازان جنگهای صلیبی، به صلیب کشندگان عیسی. ظاهرا دانش، آدمها را انسانتر نکرده است. جنایاتی که در دودهه اول قرن بیست و یک شد، بیشتر از خشونت مردم سده های قبل است. به کجا می رویم؟

محمد تقی سعدی نام

آبان 1399

www.sadinam.com

در باره ی نویسنده

مدیر

پست قبل

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *