اجتماعی

تویتر یا میدان جنگ

تویتر یا میدان جنگ

تویتر یا میدان جنگ

چند روز پیش خبری منتشر شد که یکی از مقامات شورای نگهبان گفته بود، من در توییتر توییت میکنم. توییتر بنظرم فضای مناسبی است. نمیدونم اینکارم خلافه قانونه یا نه. من شوکه شدم، تاکنون  شورای نگهبان جزو رادیکالترین بخشهای نظام محسوب میشد و کارهایی را که  بقیه مستحب میدانستند یا لا اقل مباح، شورای نگهبان آنرا حرام میدانست یا حداقل مکروه. و اینگونه اظهار نظر لایت یکی از مقامات شورا، در مورد توییترجالب بود. توییتری که، سامانه هایی در کشور تلاش میکنند، مردم واردش نشوند و فقط با فیلتر شکن میشه داخل شد. تازه ایشون موقع مصاحبه شک میکنه که نکنه ایراد داشته باشه که حساب توییتری داره. بنابر این تصمیم گرفتم یک سری به توییتر بزنم. ظاهرا ایندفعه خیلی عقب افتادم که این مقام محترم، توییت هم کردند، من هنوز واردش نشدم.

با خودم فکر کردم توییتر هم شبکه ای شبیه اینستاگرامه، که عمدتا جوانان دم بخت و طالب دوستان جدید، دور هم گرد آمدند و گل میگند و گل میشنفند. عکسهای شب و روزشون را به هم نشون میدن.  آخرین مدهای لباس و مو و ناخن و سگ را به رخ هم میکشند. لایک میکنن و در آرزوی لایکند و لایو و استوری میذارند. عشقشون اعلام درد تنهایی و پیدا کردن نیمه گمشده شونه. بی وفایی اونی که رفت و قدرشونو ندونست. و الان خدا میدونه نصیب چه دیوی شده. یا از غم اینی که از دست داده، خودکشی کرده یا دیوونه شده و سر به بیابون گذاشته. جملات تاثیر گذاری بذارند که دل سنگو آب کنه و همه بتونن به شخصیت جذاب و خصوصیات اخلاقی نویسنده پی ببرند. هرچند که صاحب پست، فقط از روی یک پست دیگه کپی کرده باشه. اونی که لایک بیشتری میگیره، خوشبخت تر و موفقتره. اصلا الان دیگه جذابیت دخترا و پسرا به ظاهرشون و تحصیلاتشون، نیست. شخصیت آدمها از روی تعداد لایکهای پستاشون، معلوم میشه. اگه هم بختشون یاری کنه، مخ جفت جدیدی را میزنند، جفتی که شاید تومنی سننار با جفتهایی که تجربه کردند، توفیر داشته باشه.

ولی اینجوری نبود. اولا که توی توییتر هیچکی اسم آدمیزاد نداره! اسمها همه، اسامی عجیب غریب شخصیتهای افسانه ای، اشیاء، تیکه کلامها، عوارض طبیعی، مشاهیر، حیوانات و غیره است. و حتما این اسامی باید با املای غلط نوشته باشه. توی اینستا هم خیلیها اسماشون را عوض میکنند. سکینه، ملیکا میشه. صغرا، نگار و اکبر، سامی. ولی اسم کوه و پرنده و درنده و غیره کمتر داریم. تازه توی اینستا هنوز مدرکاشونو به آب ندادند و هنر را در عمدا غلط نوشتن نمی دانند.

 فرق دومش اینه که گروههای عشاق دختر پسر، اینجا کمرنگ ترند. نه اینکه نباشند. ولی جو غالب با اونا نیست.

 فضا جدی تر و خشن تر از اونه که متنهای یک خطی عشقی و رمانتیک، کسی را به وجد بیاره. خیلی شبیه میدان جنگه. با صف آرایی گروههای متضاد. نمیدونم کی اعلام شده که سرنوشت کشور قراره توی توییتر تعیین بشه. اکثرا همون اول توی بیوگرافی، خط و مسیر سیاسی خودشونو تعیین کردند. تازه همونجا، گروههای مخالف را هم ذکر کردند و یک علامت ورود ممنوع براشون زدند. ظاهرا اینجا هیچ تبادل آرایی، قرار نیست صورت بگیره. هرکی همونی که هست، میخواد بمونه. حالا اگه قرار نیست کسی با نظرات بقیه آشنا بشه، خوب تو خونه ش نشسته بود. چرا اینجاست؟ لابد خدا میدونه!

جمعی از مشترکان توییتر، زدند به در بی خیالی. با خودشون هم درگیرن. دائما به خودشون و همه خواننده ها فحش میدن. پیشرفت و تمدن را در توهین می بینند. انتظار دارن مردم با این فحشها بفهمن که اینا خیلی فهمیده اند و حرفاشونو به چشم بکشند.

یک گروه، با آرم شیرو خورشید و شمشیر و درفش کاویانی و نقشهای باستانی حضور دارند. عکسای شازده رو به خورد بینندگانشون میدن. عکسای سیاه و سفید صد سال پیش، صفحاتشون را تزیین میکنه، که لابد جزو افتحارات مردمه. شازده ای که چهل ساله، آدمهای رند دورشو گرفتن. هی ازش پولهای بادآورده را میگیرند. و قول میدهند که امسال حتما توی تهران به تخت می نشینه. گاهی هم که روابط غربیها با ایران بدتر میشه، باهش توی بی بی سی یا صدای آمریکا مصاحبه ای میکنند، و امید واهیش بیشتر میشه. شازده هنوزم فکر میکنه مردم ایران هرشب با یاد او خوابیده اند و صبح به امید او از خواب پا میشند. سبوی شکسته و آب ریخته .

جمعی که  خود را عاقلتر و مدرن تر از این می پندارند که بشه دوباره سلطنت را در ایران احیا کرد، دنباله رو گروههای دهه چهلی اند. جوانهای ناپخته ای که جونشونو دادند تا به دیوار فلان سفارت خارجی سنگ بزنند. یا نگهبان یک رستوران یک کمی شیکتر را ترور کردند. یا دو تا پاسبان کم سواد را کشتند. گروههایی که فکر میکردند با ترور و کشتن، میشه حکومت یک کشور را در دست گرفت. همان حماقتی که داعش هم کرد. حالا حرفهای بوی نا گرفته پنجاه سال پیش اونا، لابد  باید سرلوحه زندگی مردم امروز ما باشه. با هر تویتی که می کنن احساس میکنن دنیا روشن تر میشه. مردم از نادانی و حماقت در می آیند و خلقها آگاه میشن! میخوان اسلام انقلابی را در کشور برپا کنن، انگار اسلامی که ما الان داریم انتفاعیه. بهشت برینو جایی میدونن، که اونا با شعارای بی محتواشون، بیان و سردمدار بشن. گروهی که برای رسیدن به قدرت، اول نوکری صدام را کرد. حالا با جاسوسی برای کشورهای غربی، تلاش داره روزگار بگذرونه. اینها که خود چیزی برای عرضه و جلب نظر مردم ندارند، هرشب دعا میکنند آمریکا و اروپا تصمیم قطعی برای دخالت در ایران بگیرند، آنگونه شاید اینها بتوانند بعنوان دست نشانده، خودی در کشور نشان دهند.

دسته ای هم بین دو سه گروه فوق بلا تکلیفن و هم با خودشون قهرن و هم با بقیه. خودشونو سکولار معرفی میکنن. فقط میدونن اینی که الان هست نباشه. خیلی هم واسشون مهم نیست چی باشه. احتمالا هنوز وقت نکردند، فکر کنند که قراره جایگزین نظام فعلی چی قرار بدن!

بخشی دیگه، هنوز به عشق زنده نگهداشتن یاد انتخابات 88 زنده اند. واقعه ای که تنها سودش برای کشور، استفاده ابزاری غرب برای ایجاد تحریمهای بیشتر علیه مردم این کشور از طریق سازمان ملل بود. البته برای دفاع از حقوق مردم کشورمان!

یک سری، بنظر میاد اشتباهی توی توییترن. ریش دارن و و صفحاتشون پر از آیات قرآن و روایاته. بیشتر بسیجی میزنن. اسماشونم جالبه. سرباز امام زمان، نوکر ابوالفضل، دنباله رو شهدا ، خون شهید، از طرفی هم مذهبی و پیرو قوانین کشور نشون میدن. اگه توییتر تو کشور ممنوعه، اینا چطوری سر و کله شون اینجا پیدا شده؟ اینا برای زبون درازی به قوانین کشور اینجا نیستن. اینا رو یکی تشویق کرده که اینجا باشن. ولی چرا؟ لابد یک فعالیت سازمانهای مسئول کشور، مبارزه با گروههای ذکر شده بالاست. با آدمهای مومنی که لازمه قوانین کشورو بشکنن و اینجا باشن. بیان توی توییتر تا مخالفان حاضر در توییتر هوا برشون نداره.

از یک طرف هم، هرچی آدم مشهور سیاسی تو کشور داریم، از روحانی و غیر روحانی، همه توی توییتر حضور دارند. همه توییت میکنند. نظر میدن. مینویسند. ولی برای کی؟ توییت فارسی را که کسی بجز مردم این مرز و بوم نمیخونه. به مردم هم که گفتیم توی توییتر نرن، ممنوعه. پس مشتری این تویبتها و اینهمه وقت گذاشتن بزرگان کشور واسه کیه؟ یعنی برای ایرانیان مقیم خارج؟ مگه اونا چند نفرن؟ چند درصدشون حالشو دارند، که توییت یک نماینده مجلس فلان شهر را بخونن ، که حالا اهالی خود اون شهر هم یادشون رفته، به کی رای دادن .

این گروهها انگار گرگهایی اند که نزدیک چشمه کمین کردند. تا خرگوشهای توییتر را شکار کنند. وقتی میان از چشمه آب بخورن. داداش مردم ایران همه خودشون شکارچین.

چیزی که هنوز معلوم نیست، اینه که چی شده که توییتر یهو مرکز مبارزه افکار شده. اینهمه گروه ضد و نقیص مقابل هم لشکر کشی کردند. احساس میکنن با چند لحظه عدم حضورشون، گروه رقیب پیروز میدان نبرد میشه. و تعیین سرنوشت کشور بهش تقدیم میشه.

سعدی نام  بهمن  97

آدرس سایت  WWW.SADINAM.COM  

 

 

 

 

 

 

 

 

در باره ی نویسنده

مدیر

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *