یکی از این روزای عزاداری، خونه بودم.  کرونا همدست با تعطیلی،  خونه نشینم می کرد. تصمیم گرفتم، یکی دو ساعت تلویزیون، ببینم.  کانال یکو زدم، روحانیی مشغول سخنرانی بود.  حوصله شنیدن مطالبی را که هزاران بار همه شنیدیم،  نداشتم.  کانال دو سینه زنی شهر ری را پخش می کرد.  کانال سه،  عزاداری در آبادان.  کانال چهار معمولا مستندهای علمی خوبی پخش می کنه.  کانال چهارو زدم،  فلسفه قیام عاشورا پخش می شد.  کانال تهران،  سینه زنی.  شبکه خبر،  عزاداری در شهرهای مختلف. شبکه نسیم، عزاداری در اردبیل.  به شبکه مستند پناه بردم تا با زندگی حیوونی،  حشره ای یا ماهیان اقیانوس،  اطلاعاتم را زیاد کنم.  شبکه مستند هم برنامه عزاداری داشت.  شبکه های آیفیلم و یکی دو شبکه فیلمی دیگه هم، برنامه هایی داشتند که دست کم از سینه زنی نبود.  شبکه ورزش با پخش مسابقه فوتبال یا والیبال یا هر ورزش دیگه شاید بهترین گزینه می نمود.  اما شبکه ورزش هم، داشت عزاداری پخش می کرد. بیست سی تا شبکه تلویزیونی داشته باشیم و همه فقط یه نوع برنامه مذهبی پخش کنن،  عجیب نیست؟ مگه تعدد کانالها،  برای این نیست که هر فرد با هرسلیقه ای که داره، بتونه از برنامه های یک شبکه استفاده کنه؟ آیا ما داریم مردممونو مجبور می کنیم که برنامه مذهبی ببینن؟ یا فک می کنیم در روزهای عزا، اونایی که برنامه عزاداری دوس دارن،  ببینن و اونایی که دوس ندارن،  بهتره مکدر بشن. و لابد همین مکدر شدنشون ثواب هم داره.  نه اینکه فک کنین ما روز عزا کم داریم، یک روز که هزار روز نمیشه. هفده هیجده روز وفات معصومین و بستگان نزدیک اونا، بعلاوه دو ماه محرم، صفر و سه دهه فاطمیه و البته ماه مبارک رمضان. چرا وقتی ما شبکه رسمی و مستند و ورزش و خبر و فیلم و مذهبی داریم،  یه روزایی مجبورشون می کنیم،  جهت خودشونو عوض کنن و همه صرفا مذهبی بشن.  این یه نوع هدایت اجباری مردم، بسوی بهشته؟

هشتاد میلیون جمعیت داریم، در دسته های کودک و جوان و مسن،  یه گروهی توی خونه ان،  دسته ای مربضن،  بخشی غمگینن،  تعدادی خوشحالن، قسمتی اقلیت مذهبین، تعداد زیادی در کارگاهها و فروشگاهها و دفاتر مشغول کارن و تلویزیون می بینن. واسه همه این مردم فقط یک برنامه تدارک دیدن، خردمندانه است؟  آنهم در دنیایی که قدرت انتخاب مردم بیشتر از اون شده، که بشه مجبورشون کرد فقط تلویزیون کشورشونو ببینن.  آیا اینجوری ما مردمو به سمت ماهواره ها هدایت نمی کنیم؟ بیست سی شبکه تلویزیونی که فقط یک برنامه رو پخش می کنه،  بیننده هاشو از دست نمیده؟

از کی اینطور شد که کانالهای تلویزیونی همه یک شکل شدند؟ قبلا شبکه ها، هر کدام با یک خط مشی و جهت شکل گرفتند. قرار بود عمدتا در همان مسیر حرکت کنند. چطور شد که الان هیچ فرقی بین شبکه یک و دو سه نیست. هرسه با قران شروع میشن، هرسه برنامه ورزش صبحگاهی دارن، بعد برنامه ای از جنس صبح بخیر. بعد اخبار یکجور، بعد برنامه خانواده، بعد هر سه با هم برنامه کودک. هر سه شون، پیشخوانی و پس خوانی اذون تهرانو پخش می کنند. سپس دوباره اخبارهای یک جور. حتی فیلمها رو طوری پخش می کنند که کسی نتونه از فیلم دو شبکه، در یک روز استفاده کنه. بهمین منوال تا آخر شب. نه اختلاف سبک، نه تغییر در شکل برنامه ها، نه استراتژی جذب بخشی از بینندگان، نه تندروتر، نه کندروتر. اگه قراره اینجور یکدست باشند، بهتر نیست شبکه دو و سه را تعطیل کنیم. و هزینه اش را صرف کمیته امداد کنیم، حداقل دعای خیری بدرقه مون بشه؟   شبکه یک، شبکه رسمی کشوره و نماد حکومت. خوب شکی نیست که برنامه های این شبکه کاملا باید بیانگر سیاست و طریق حکومت باشه. لذا در مورد این شبکه و نحوه تدوین برنامه هاش صحبتی نیست.  ولی شبکه دو و سه چرا هیچ نقشه راهی ندارند؟  چرا هر کدام نماینده بخش بزرگی از کشور نیستند؟  بعنوان مثال اگر شبکه دو نماد مصرف کنندگان،  کارگران و کارمندان باشد و شبکه سه،نماد تولیدکنندگان،صادرکنندگان، بانکها، صنعتگران و سیستمهای توزیعی. وقتی یک کالای مصرفی گران و یا کمیاب می شود، با همان قدرتی که شبکه دو گزارشهایی در تبیین مشکلات مردم، تهیه و پخش می کند،  شبکه سه نیز معذوراتی که علت این مشکل است را گزارش می نماید. در این صورت و با داشتن اطلاعات هر دو طرف ترازو،  مقامات کشور روشهای غیر علمی و ضد اقتصادی ممنوع کردن صادرات آن کالا و یا دستگیری چند توزیع کننده بعنوان محتکر را در پیش نمی گیرند. با شیوه درست تری به حل موضوع می پردازند. اگر هم قانون غلطی ابلاغ بشه،  شبکه سه، بازارهای صادراتی که ما در پی این تصمیم از دست می دهیم و غیرقابل بازگشت بودن این شکست را بازنمایی می کند. مانع از ادامه تصمیمهای ضربتی غیر موثر ادارات خواهد شد. در پی این خط دار شدن شبکه دو و سه، مردم هم با توجه به گروهی که متعلق به آنند، علاقه مندی بیشتری به یکی از این دو شبکه پیدا می کنند. و بینندگان این دو شبکه افزایش قابل ملاحظه یی پیدا می کنه.

شبکه ۴ با مشی برنامه های علمی فعال شد. ولی این شبکه هم بعد از مدتی روالش با افزایش برنامه های مذهبی، چهل- پنجاه درصد مشابه شبکه های یک و دو سه  شد. سه وعده پخش اذان تهران با مخلفات قبل و بعد آن، افزایش برنامه های مذهبی، سخنرانی مذهبی، عزاداری و مناسبتهای دینی، این شبکه را نمی تواند متمایز کند. در مورد شبکه تهران که شبکه استانی است صحبتی نمی کنیم. شبکه های مستند، ورزش، سلامت و نسیم هم با خط مشی مشخصی افتتاح شدند. ولی آنها هم ناچار به پیمودن مسیر شبکه ۴ گشتند. شبکه های پخش فیلم هم همین سرنوشت را پیدا نمودند.

این سوال هست که چرا شبکه های کشوری بر اساس تهران تنظیم شدند. مگر نه اینست که تهران و حومه، حداکثر ده درصد جمعیت کشور را شامل می شود؟ چرا نود درصد جمعیت کشور که در تهران ساکن نیستند، باید از شبکه های کشوری، اذان تهران را بشنوند. مردمی که یا اذان محلی شان نیم ساعت قبل اذان تهران بوده، یا نیم ساعت بعد آن. و اصلا چه عاید طرفداران پروپاقرص مذهب می شود که همه شبکه ها با هم اذان پخش کنند، برای مردمی که با این اذان نماز نمی خوانند.  این شیوه، زیاده روی و غیر منطقی نیست. مگر هر استان شبکه خودش را ندارد و اذان پخش نمی کند؟ از طرف دیگر چرا ما یک شبکه مذهبی ایجاد نمی کنیم که برنامه های آن شامل انواع مناجات، سخنرانی مذهبی، میزگرد مذهبی، پخش ادعیه مذهبی و پرداختن به رویدادهای مذهبی باشد؟ چرا برنامه های مذهبی را بزور در شبکه ورزش و مستند و شبکه علمی ۴، شبکه دو،  شبکه سه و شبکه سلامت می گنجانیم؟ آیا بهتر نیست که به مسیر و خط مشی هر کانال تلویزیونی احترام بگذاریم و تلاش کنیم، آن شبکه  در مسیر خود، بهترین باشد.  دوره هدایت با زور بسرآمده و با احنرام به بینندگان، نظر آنان را به آرمانی که مبلغ آنیم، جلب کنیم. همین تفکر افراطی باعث شد، بخش بزرگی ازبینندگان ثابت و پر و پا قرص تلویزیون، اجبارا پای ماهواره ها بنشینند، و یا وقتشان را با شبکه های متعدد اجتماعی و تفریحات اینترنتی پرنمایند.

حضورخیل هنرمندان و مدیران خوش فکر در تلویزیون، مانع از آنست که فکر کنیم این مطالب، دغدغه آنان نیست. یا به فکرشان خطور نکرده. مشکل این بوده که تنها بخشی از مذهبی های تندرو، بر تلویزیون نفوذ داشتند. هر روز پیشنهاد جدیدی، برای مذهبی تر کردن برنامه های تلویزیونی دادند. و کسی یارای مقاومت در مقابل اجرای خواسته آنان را نداشته. قدم به قدم پیش رفتند، که شبکه ها اینچنین همه یکرنگ شدند. نظرات سایر افراد هم،  جایی برای درج و انعکاس به صدا و سیما نداشته. از طرفی لابد قالبها و خط مشی های اولیه  هر شبکه هم، قدرت لازم برای مقاومت با آن دستورات قاطع را نداشتند تا از هویت آن شبکه دفاع کنند.  حالا چه اتفاقی و در چه زمانی منجر به این شود، تا این یکنواختی شبکه ها دوباره به حالت منطقی و قابل پذیرش برگردد، معلوم نیست. ولی امیدواریم در دوره عمر ما و شما شکل گیرد.

نمونه خوب این عقب نشینی تلویزیون را، باید در پخش ترانه ها و کنسرتها دید. در اوایل دهه شصت و دوران جنگ، ترانه های حماسی و انقلابی پخش می شد. گاهی تصویر خواننده با گروه موزیک و گاهی تصویر خواننده با تصاویر حماسی. اواخر شصت و اوایل هفتاد، کنسرتها با گروه موزیک و رهبر ارکستر به نمایش در می آمد. پس از مدتی، آلات موسیقی سانسور می شد ولی خواننده دیده می شد. در دهه هشتاد بسته به موقعیت، هر دو مدل قبلی پخش می شد ولی پخش ترانه، جزو برنامه های لاینفک شبکه ها بود. بعد کم کم، ترانه ها کمرنگ شد، تا در سالهای اخیر که کلا از برنامه شبکه ها حذف شده است. تقریبا هیچ ترانه یی از هیچ شبکه تلویزیونی پخش نمیشه. بالطبع هیچ شبکه یی که فقط ترانه پخش کند، هم نداریم. و این جای خالی را دهها کانال ماهواره ای پر کرده اند.

کاش روحانیون ما در کنار دروس فقهی، کمی هم روانشناسی می خواندند تا بدونن ،با اعمال محدودیتهای اینچنین، درصد عمده ای از مردم، جذب نمی شوند و مسیر مخالف را درپیش می گیرند. روشی اتخاذ نکنیم که بخشی از هم میهنانمان را طرد و جذب شبکه های تلویزیونی بیگانه کنیم.

محمد تقی سعدی نام

دی 1399

www.sadinam.com

در باره ی نویسنده

مدیر

1 Comment

    برخی نکات بسیار جالبی رو عنوان کردید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *