اجتماعی

تعطیلات کشور برای عزاداری

تعطیلات کشور برای عزاداری

تعطیلات کشور برای عزاداری

طبق آخرین مصوبه، 26 روز تعطیل رسمی در کشور داریم که با 52 جمعه ،78 روز میشود و بسیاری از ادارات و مدارس ، پنج شنبه ها هم تعطیلند که مجموعا 130 روز میشود و اگر 8 روز تلاقی تعطیلات رسمی با پنج شنبه و جمعه را در سال 96 کسر کنیم، 122 روز تعطیلیم!!! و دقیقا یک سوم سال. البته تعطیلات واقعی بیش از اینهاست، ماهی 2.5 روز مرخصی استحقاقی کارگران و کارمندان 30 روز در سال میشود و عید هم 7 روز تعطیل نیست و 15 تا 17 روز تعطیل واقعی باید حساب کرد و روزهای مابین تعطیلات هم که حق خدادادی مردم است.واینگونه داریم عقب ماندگی یکصدساله نسبت به ملتهای پیشرفته را جبران میکنیم.هر چند که باقیمانده سال را هم طبق آمار روزی دو ساعت بیشتر کار واقعی انجام نمیدهیم و خلاص. 190 روز کاری واقعی را اگر روزی دو ساعت درنظر بگیریم، 380 ساعت در سال میشود که معادل 50 روز کاری است و با کار در 14 درصد سال توقع ثروت و رفاه و دانش و حاکمیت بر جهان را هم در سر میپروریم. در این موضوع هم کسی مقصر نیست ، یک موضوع فرهنگی همه گیر است.فقط تو ایرانه که هر روز دانش آموزان معصوممان دعا میکنند پای معلم بشکنه و مدرسه نیاد و چه برنامه ای دارن ؟ هیچی ، یا تو کلاس با هم دیگه حرف میزنن یا اگه بخت باهشون یار باشه ، ناظم اجازه بده برن تو حیاط و دنبال سر هم کنن. اینا که فرزندانمونن و دیگه نمیشه این خواسته هاشونو به دستهای خارجی نسبت داد. پس اگه ما تو خردسالی ، آخر آرزوهامون اینه ، همینو آیینه بزرگا هم بگیرین. خدا مخترعان موبایلو قرین رحمت کنه که الان ما بیکاریمونو با اون سرگرمیم، قبلا که باید بیکار مینشستیم و در و دیوارو تماشا میکردیم. فقط تو ایرانه که تو دوران مدرسه روزا رو به بطالت میگذرونیم و شب امتحان که دیگه مجبوریم همتی بکنیم که فردا آبرومون نره، یهو یه نیروی عجیبی ما رو به سمت خوندن یک کتاب غیر درسی که مدتها بوده حتی نگاهشم نکردیم، میکشونه. خاطرات جنگ دوم جهانی نوشته وینستون چرچیل، ده جلده ، و من اینا رو خریدم و نصفشو شبهای امتحان ثلث اول سال اول دبیرستان تموم کردم ، نصفشم شبای امتحان ثلث دوم!!! خداییش وقتای دیگه حس خوندنش نمیومد. بقیه وقتامون یا با دوستا گپ میزدیم و یا اگه تنها بودیم صرف رویاپردازی و کسب موفقیتهای یک شبه تو علم و ثروت و روابط اجتماعی میکردیم و یا کشف جوابهایی که در مکالمه با دوستا و معلما ، در آن روز داشتیم. یکی از دوستام هر روز صبح که وارد مدرسه میشد یک جوابی رو به یکی از بچه ها میداد که مربوط به حرفای روز گذشته بود و اون موقع به ذهنش نرسیده بود و مایه خنده همه شده بود. ولی انگار آموزش ندیده بودیم که برای رسیدن به موفقیت باید تلاش کنیم و هیچ برنامه ای ما را به سمت دستیابی به اهداف هدایت نمیکرد. یکی از رویاهای من تو دوران دبیرستان این بود که معجزه ای بشه، خوابی ببینم و فرداش همه دیکشنری انگلیسی رو حفظ باشم و اگه تمام وقتایی رو که با این رویابافی تلف کرده بودم ، زبان میخوندم ، این رویای دست نیافتنی واقعا بدست میومد. تازه من با این همه شاگرد سوم کلاس بودم!! روز قبل از کنکور که میدونستم هر لحظه مطالعه میتونه رتبه منو به نسبت بقیه تغییر بده ، ناگهان رادیو رو روشن کردم و داشت یک سخنرانی از آیه الله دستغیب پخش میشد، چنان تمام سلولهای بدنم احساس نیاز کردن که این سخنرانی دو ساعته رو تا آخر گوش کنم و چنان لذتی بردم که شاید کمتر تفریحی در آن لحظه اینقدر مزه میداد، کاری که در روزهای معمولی غیر ممکن بود.تو دوران دانشگاه هم روز اولی که کتابخانه را با آن همه تنوع کتاب به زبان فارسی و انگلیسی تو رشته خودم ،دیدم با خودم عهد کردم که بیشتر این کتابها را بخونم ولی نمدونم چی شد که از ترم دوم اصلا کتابخانه نرفتم!!! یک همکلاسی تو دوران راهنمایی داشتم که آخر سال میگفت که تو تابستون قراره رو دوچرخه سواری کار کنم و تو مسابقات کشوری شرکت کنم، ناگهان از اینکه یکنفر اینقدر برنامه ریزی برای دستیابی به موفقیتهای جدید داره حسرت خوردم و همیشه تصویر اون و تصویری از پدرش که ندیده بودم ولی تصور میکردم، در ذهنم به عنوان یک الگوی خوشبختی بود. حتی دانش آموزایی که تو دوران تابستون میرفتن کار میکردن تو مکانیکی و نجاری و دوچرخه سازی و یا حتی تو مغازه  و با دنیای واقعی زندگی آشنا میشدن ، از ما چند قدم جلوتر بودن و ما تمام تابستونو بلاتکلیف بودیم و یا باز کلاسای تقویتی میرفتیم و تکرار همه اتلاف وقتای توی سال تحصیلی. ما تو یک مدرسه وابسته به دانشگاه درس میخوندیم که یک شعبه دخترانه هم داشت و دبیراش مشترک بودن و همیشه برای تشویق ما میگفتن دخترا بهتر از شما درس میخونن، و یکبار یکی از پسرا گفت معلومه، آخه ما باید ساعتها سر خیابون منتظر دیدنشون وایستیم تا اونا بیان و رد بشن و وقتمون اینجوری تلف میشه ولی اونا میرن خونه و درس میخونن! حقیقتا قسمت عمده ای از اتلاف وقت نوجوونا و جوونا هم واسه نبود  روشهای درست معاشرت دختر و پسر و نیازشون به این معاشرته و بزرگترا خوشحالن که وقتاشون تلف نمیشه و صرف تحصیل و تعلیم میشه ولی واقعیتش اینه که این کمبود هرگز باعث پیشرفت  نشده و جامعه و خانواده موظفند این بستر را فراهم کنند و نوجوانها و جوانها فارغ از نیازهای اولیه انسانی بتوانند به ساختن آینده خود بیاندیشند. و این جور نسلهای ما آماده میشوند تا چرخهای کشور را در دست بگیرند و به پیش ببرند. 
از تعطیلات رسمی،  11 روز، روزهای عزاداریند. 
– وفات رهبر انقلاب 14 خرداد
– قیام 15 خرداد  15 خرداد
– شهادت حضرت علی 26 خرداد
– شهادت امام صادق 29 تیر
– تاسوعا 8 مهر
– عاشورا 9 مهر
– اربعین 18 آبان
– رحلت پیامبر 26 آبان
– شهادت امام رضا 28 آبان
– شهادت امام حسن عسکری 6 آذر
– شهادت حضرت زهرا 1 اسفند
روزهایی که بخواست بزرگان کشور ، همه 80 میلیون جمعیت ایران باید اندوهگین باشند و عزاداری کنند تا ثابت شود ما شیعه ایم. انگار خودمان هم به حقانیتمان شک داریم و دائما باید تظاهر به آن کنیم . آخرین روز عزا، امسال به کلکسیون آن اضافه شد! روز وفات امام حسن عسکری. خوب 80 میلیون نفر را در این روز، تعطیل میکنیم که حاصلش چه بشود؟ آیا همه اینها به مجالس سوگواری میروند یا برنامه ای برای آن دارند و یا فقط خوشحالیم که یاد یکی دیگر از امامها را بزور زنده کرده ایم؟ گفته میشود که برای این ، تعطیل شده که فردای آن آغاز زمامداری امام زمان است. خوب چرا فرداشو تعطیل نمیکنیم؟ اصلا تصور ما از تعطیل کردن روزهای عزا چیست؟ مردم باید چکار کنند؟ اگر به تفریح و مسافرت و میهمانی بروند که توهین به آن امام است که روز وفاتش را جشن گرفته اند و اگر اینکارها را مردم نکنند که میکنند پس چکار کنند؟ برای تاسوعا و عاشورا مراسم خیابانی و نمایش و غذا دادن در همه معابر و مساجد هست و خیلی هم خوب مردم شرکت میکنند و ضمن یادآوری مراسم مذهبی ، سنتی را بجا می آورند و برای کوچک و بزرگ لذت بخش است. ولی بقیه روزهای عزا چی؟ چند درصد از مردم روز وفات امام صادق ، به مراسم عزاداری میروند و چند ساعت؟ آیا لازم است این روز تعطیل رسمی باشد؟  صرفا به این علت که امام صادق در مذهب ما خیلی مهم است؟!! همینطور که ما برای کارهایمان بی برنا مه ایم ، برای تعطیلاتمان هم فکر هیچ برنامه ای نیستیم. یا روزهای 14 و 15 خرداد را با چه هدفی تعطیل میکنیم؟ مگر سالها ندیده ایم که در این دو روز شهر تهران به مقصد شمال و بقیه گردشگاهها خالی میشود. فرزندی که از کودکی ،او را در این روزهای بظاهر عزا به گردش و تفریح و همدمی با همسنهایش کنار دریا برده ایم ، همیشه آرزو نمیکند که روز وفات امام خمینی بیاید تا باز لذت ببرد  و تداعی عید را برایش نکردیم؟ و از نظر روانشناسی به دستاوردی عکس آنچیزی که انتظار داشته ایم دست نیافته ایم؟ و اصلا پس فرق بین عید و روزهای عزا در ایران چیست. چرا فکر میکنیم مجبوریم علیرغم نتایج منفی ، این دو روز را تا ابد تعطیل نگه داریم؟ یک آماری از برنامه های مردم در روزهای عزا بگیریم و بعد بر اساس آن تصمیم بگیریم که این روزها لازم است تعطیل باشد. کجای دنیا اینهمه تعطیلی بدون برنامه داریم؟ اگر لازم است که مردم بیاد مقدسات تعطیلی داشته باشند، روزهای تولد اماما رو تعطیل کنیم که تفریح مردم مباین مقدساتمان نباشد و مردم را هم مجبور به حرکت خلاف اصول جامعه نکنیم. در حقیقت اسما ، ما 11 روز تعطیلی عزا داریم. دو ماه محرم و صفر را که سالهاست داریم تلاش میکنیم که مردم زندگی غیر معمولی در پیش بگیرند و در این دو ماه برنامه های تلویزیونی را محدود میکنیم تا مردم به اجبار اندوهناک شوند و اینجوری ثواب ببرند! و بازار شبکه های آشغال ماهواره ، با آنهمه تبلیغات تکراری غیرقابل تحمل را داغ میکنیم و برایشان بیننده اجباری درست میکنیم. سه دهه فاطمیه را هم به اصرار زنده نگه داشته ایم که حضرت فاطمه از پسرش کم نیاورده باشد در صورتیکه یک روز برای یادبود کافی است و ماه رمضان هم که جای خود دارد و هم مردم روزه اند و هم باید خود را برای عزاداری امام اول شیعیان آمده کنند. عملا تصویب کرده ایم که یک سوم سال را مردممان در عزاداری باشند و تازه مگر روزهای دیگر سال چه برنامه ای دارند؟ ما در ایران بطور عجیبی تقدس را در اشک و اندوه دیده ایم ،نه در شادی . و همینست که با هر گونه مراسمی که به جشن و شادمانی منجر شود ، مخالفیم. برخی از مقدسهای ما چنان خوشحالند ، سالهایی که محرم صفر و یا ایام فاطمیه مصادف با عید نوروز میشود و چنان عقده گشایی میکنند که امسال عید نداریم که انگار ، سالهای قبلش مردم چه میکرده اند؟ بعد از جنگهای داخلی لبنان ، یک سفر به سوریه رفتم و سری هم به لبنان زدیم. قسمت عمده ای از بیروت خرابه بود و هنوز آثار بمبارانها و خمپاره ها و محل اصابت تیرها روی دیوارها بود و بخش از خانه ها ویران. پس از این بازدیدها به کنار بلوار ساحلی آمدیم ، و در تمام پیاده رو این بلوار ، جابه جا، جوونای لبنانی آهنگ گذاشته بودند و با هم میرقصیدند و تمام اعضای تور ما(که انگار تور زیارتی بودیم) در حال عکس گرفتن و فیلم برداری از شادی این ملت  و خوشحال از خوشحالی آنان و همیشه ما ، ملت تماشاچی بوده ایم. هیچکس تو اون کشور نبضش نگرفت که این خوشی و حرکات موزون و صدای موسیقی مردم خلاف شئوناتشان است و یا حتی ضربه ای به مملکت محسوب میشه و یا دهن کجی به مقدسات. و شاید خوشحال هم بودند که بگذار مردم روحیه ای عوض کنند تا در مشکلات بعدی بشود روی کمک همین مردم حساب کرد. و مقایسه کنید با ما که حتی در مراسم عروسی هم گاهی بیاد مصائب امام حسین گریه میکنیم!
حال باهم تعطیلات رسمی چند کشور مشابهمان را بررسی کنیم
1 – عربستان سعودی
– عید فطر 10 روز
– عید قربان 10 روز
– روز ملی عربستان 23 سپتامبر
2 – پاکستان
–  روز ملی پاکستان 23 مارس
– روز کارگر  1 می
– روز استقلال 14 اوت
– عید فطر 16 ژوئن
– روز دفاع  6 سپتامبر
– تولد اقبال 9 نوامبر
– کریسمس 25 دسامبر
3- ترکیه 
– روز جهانی کودک  3 اردیبهشت
– روز کارگر  11 اردیبهشت
– روز جوانان و ورزش  29 اردیبهشت
– عید فطر 4 روز   3 تا 6 تیر
– روز پیروزی  8  شهریور
– عید عرفه  9 شهریور
– عید قربان 4 روز   10 تا 13 شهریور
– روز جمهوری  2 روز  6 و 7 آبان
– سال نو  12 دی
4- مصر
– روز آزادی سینا  25 آوریل
– روز کارگر 1 می
– جشن بهاری  2 می
– روز انقلاب   23 ژوئیه
– روز نیروهای مسلح   6 اکتبر
– تولد عیسی  7 ژانویه
5- هندوستان
– جشن سال نو 1 ژانویه
– روز جوانی 12 ژانویه
– روز جمهوری 26 ژانویه
– روز استقلال 15 آگوست
– تولد گاندی 2 اکتبر
– تولد معلم نانک 11 نوامبر
– کریسمس 25 دسامبر
در پایان هم نگاهی به تعطیلات رسمی فرانسه بیاندازیم
6- فرانسه
– جشن شاهان 6 ژانویه
– جشن شمعدان 2 فوریه
– روز سن والنتن 14 فوریه
– جشن کارناوال 1 مارس
– روز شوخی 1 آوریل
– جشن موسیقی 26 ژوئن
– روز ملی فرانسه 14 ژوئیه
– جشن شب سفید 7 و 8 اکتبر
– جشن هالوین -روز مردگان-  1 نوامبر
– روز پایان جنگ اول جهانی  11 نوامبر
– روز سنت کاترین- روز خانمهای مجرد- 25 نوامبر
– جشن نوئل  25 دسامبر
نتیجه اینکه فقط ماییم که وفاتها را تعطیل میکنیم و برای بزرگداشت رهبر انقلاب ، بجای اینکه تولدش ،که باعث تغییر شده را گرامی بداریم وفاتش را جشن میگریم یعنی قرار است بسوگ بشینیم ولی تبدیل به جشنش کرده ایم!!! و فقط ماییم که تنها راه توسعه مذهبمان را در بسوگ نشستن رهبرانش میبینیم و یا بقیه ملتها راه را اشتباه رفته اند و یا احتمالا ما بجای اینکه با اندیشه جلو برویم ، آنچه دلمان میخواسته را انجام داده ایم و نتیجه اش این شده است.

سعدی نام
دی 96

SADINAM.COM   آدرس سایت

 

 

در باره ی نویسنده

مدیر

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *