فنی مهندسی اجتماعی

اشتباه ما در طرح جامع شهر و تراکم

اشتباه ما در طرح جامع شهر و تراکم

اشتباه ما در طرح جامع شهر و تراکم

ما الگویمان رادر طرحهای جامع و تفضیلی شهرها ،از کجا گرفتیم؟ از کدام کشور برای این الگو تبعیت می کنیم؟ چگونه داریم آینده شهرها را ترسیم میکنیم؟ تاکنون این طرحها چقدر اشتباه بوده؟ کجا این اشتباهات را ثبت کردیم؟ یا اصلا اشتباهی در کار نبوده؟ نگویید که هیچ الگویی نداریم و ما خودمان قرار است الگو باشیم. و هیچ اشتباهی نبوده است.

متاسفانه مانند همه مقوله هایی که با آن سر و کار داشته ایم بجای تحقیق و تعیین الگو ، بر مبنای احساسات و فشارهای موضعی عمل شده است. در سی سال گذشته ،ساختمان هر زمین شهری در شهرهای بزرگ ،دو تا سه بار تخریب و دوباره ساخته شده است و در گزارش قبلی بیان شد که سالیانه 47 تا 80 هزار میلیارد تومان خسارت این سهل انگاری و ساده اندیشی بوده است. خسارت سرسام آوری است با این مبلغ می توان شهرهای عظیمی بنا کرد که ما آنرا صرف اشتباهاتمان کردیم. اشتباهاتی که ادامه دارد و هنوز کسی قبول ندارد که اصلا اشتباه است. چرا هنوز در طرحهای ما تراکم 100 تا 240 درصد وجود دارد؟ مگر قرار است شهرهایمان چقدر گسترش عرضی پیدا کند. چقدر ما باید پول شهرمان را صرف انتقال آب و برق و فاضلاب و گاز و خیابان و غیره کنیم.مگر سیستم حمل و نقل درون شهری ما از کارایی خوبی برخوردار است که بارهای بیشتری برآن تحمیل می کنیم؟ مگر قیمت زمین کم است که با دست و دلبازی طرحهایمان بر اساس خانه های یک تا 4 طبقه است؟ کدام منطقه شهری را سراغ دارید که کمتر از 20 طبقه نمیتوان در آن ساخت!!! در اینجا به برخی از عوامل اصلی این اشتباه ادامه دار میپردازیم

سنت گرایی با اینکه در سفرهای خارجی، فیلمها و گزارشات خبری شهرهای بلند و جدید و  آسمانخراشها را تحسین میکنیم ولی ما هنوز نگاهمان به گذشته است ، دلمان را در صد سال گذشته جا گذاشته ایم ، رویایمان را در همان زمانها میبینیم، هنوز دوست داریم در خانه های بزرگ ویلایی زندگی کنیم ، برجهای تک و توکی که از دست در رفته و در گوشه ای از شهر خودنمایی میکند را نماد فساد اداری و سواستفاده میبینیم و برج سازان را نماد دزدی و مکیدن خون همنوعان. پیشرفت ، تمدن و همراهی با علم زمان را دوست داریم ولی برای دیگران. هنوز حرف ناصرالدین شاه در افکار ما میگذرد که ما که به اینها(غرب) نمیرسیم ، کاری کنید تا من زنده ام تغییری حاصل نشود. اصلا از ساخت و ساز خوشمان نمی آید. چند نفر از آشنایانتان را سراغ دارید که با خوشحالی بگویند در همسایگی ما دارند ساختمان جدیدی می سازند. اگر حرفی هم هست اینست که تا کی باید سر و صدا و گرد و خاک این آبادانی را تحمل کنیم. آره دوست داریم هیچ چیز تغییر نکند و ما همین زندگی سگی را ادامه دهیم. جالب است که یکی از هموطنانمان گزارشی را برای یک شبکه ماهواره ای مخالف نظام فرستاده بود که ما در جایی زندگی میکنیم که سه تا زمین بزرگ وجود داشته و از سه سال پیش هر سال یکی از آنها شروع به ساختمانسازی کرده و ما سه سال است زندگی نداریم و آن شبکه احمق هم بعنوان الگویی از ناکارآمدی نظام اینرا پخش میکرد و ابراز همدردی!!!! یعنی ایرانیان آنطرف آبها هم فکرشان فراتر نیست!!! ولی مگر میشود؟ چرا همه چیز را درست نمیبینیم. مشهد1335 کمتر از سیصد هزار نفر جمعیت داشته، الگوی مناسب آن جامعه قابل تکرار برای یک شهر چهار میلیونی با سالی بیست سی میلیون گردشگر نیست. و اشکال بزرگتر اینکه همیشه امروز را آخر دنیا حساب می کنیم. در دهه 60 سرانه خودرو چقدر بود؟ الان چقدر است؟ چند برابر تغییر؟ این گذشته را می بینیم ولی احساسمان اینست که از این بیشتر نمی شود و حداکثر افزایش قابل پیش بینی برایمان بیست سی درصد است ، از آمار 100 برابری تبعیت نمی کنیم و همین اشکال باعث میشود که آینده را درست نبینیم و باز گول بخوریم، باز غافلگیر شویم. جالب است که در دهه 70 و 80 چندین میدان بزرگ و پرهزینه و جدید در مشهد طراحی و اجرا شد. میدانهایی که اکنون به سمباده روح و وقت مردم تبدیل شده است. هنوز هم شهرداری ها ترجیح می دهند برای صرفه جویی در هزینه، در تقاطعها میدان کوچک و بزرگی را ایجاد کنند به بهانه ایجاد فضای سبز به وقت و اعصاب مردم را در ساعات پیک ترافیک صدمه بزنند در حالی که همین فضای سبز را در کنار خیابان یا چهارراه هم میشود ایجاد کرد. این مشکل فرهنگی ادامه دارد ظاهرا مجبوریم دهها سال دیگر هم در بدبختی بداندیشیدن دست و پا بزنیم و هیچ مجموعه اجتماعی و یا علمی در کشور قصد ندارد این فرهنگ را تغییر دهد

مشکل شهرداریها  شهرداریها با بزرگتر شدن شهرها با افزایش سرسام آور هزینه ها روبرو شدند و از آن مهمتر سطح توقع درمورد خدمات شهری بسیار بالا رفت و این هم هزینه شهرداریها را صدها برابر افزود. متاسفانه شهرداریها که متولی ایجاد شهر ایده آل می باشند تنها راه نجات خود را تراکمهای کم ساختمانی دیدند تا بتوانند در سایه آن با فروش تراکم و اخذ جرایم سرسام آور فقط مشکلات امروز خود را حل کنند بدون اینکه عاقلانه به نتایج بد آن که باز دامن شهرداری را میگرفت، بیاندیشند. اینهم که در کشورهای جهان سوم رایج است که قانون بدی را مبنا قرار دهند تا در سایه آن بسیاری از مواردی شبیه رشوه و پارتی بازی و کارچاق کنی و غیره بتواند بخوبی رواج داشته باشد. حال با این دیدگاه ، همین شهرداری باید پیگیر طرحهای جامع و تفضیلی باشد. نتیجه بهتر از همینی که هست نشده. شهردارانی که خلاف همه اصول علم ترافیک شعار هرسال یک میدان را در این شهر مطرح میکرده اند سفارش دهنده طرحهای شهری بهتر از این هم نبوده اند.

 

در میدان با افزایش زمان خروج وسیله نقلیه از تقاطع بعلت مسافت بیشتر و ایجاد دهها تقاطع در اثر جهتهای مختلف ماشینها ، کلاف سردرگمی در زمانهای پیک انتظار داشته باشیم

راه حل چیست؟ تاکی ساختمانهای دو تا چهارطبقه قرار است بسازیم. تا کی در طراحی شهرها زمینها را لقمه لقمه میکنیم و بناهای کوچک در زمینهای کوچک میسازیم. چرا هنوز دور 40 درصدی از زمین که ساخته نمیشود ، دیوار می کشیم؟ چرا جسارت نداریم که این فضاها را سر هم ببینیم و جلوه شهرمان را بیشتر کنیم. در خانه های شرکت نفتی و چند سازمان دیگر ، فضاهای ساخته نشده مجموعه های مسکونی ، فضای سبز بسیار چشم نواز و یک دستی را ایجاد میکرد. شهرهای بزرگ ما از آسمان ده بزرگی است مملو از قلکهای کوچک بدون هرگونه فضای سبز. تا کی شهرهایمان را سرخود و بر مبنای علاقه شخصی چند مدیر ناآگاه طراحی میکنیم و از کی قرار است الگوهای پیشرفته علمی را مبنا قرار دهیم؟ لطفا بعنوان تکلیف شب ، به این سئوالها پاسخ دهید

آذز 96

SADINAM.COM         آدرس سایت                      

در باره ی نویسنده

مدیر

پست قبل

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *