گیت پرواز

گیت پرواز

سحر روی صندلی فرودگاه نشسته بود. منتظر اعلام پرواز کیش. یه ساعت پیش باید می پرید، ولی طبق معمول پرواز تاخیر داشت. بنظرش میومد همه با تعجب بهش نگاه می کنند که با این سن کم،  داره تنهایی مسافرت می کنه. اهمیتی به نگاه پرسش آمیز بقیه نمیداد. یک خانواده که دو تا دختر داشتند، […]

بیشتر بخوانید
 قناری از نزدیک

قناری از نزدیک

خونه مون یه پاسیو بزرگ داشت که یک فیلتوس سه متری و دو سه تا درختچه تزیینی دو سه متری، زیبایش می کرد. آشنایی با دوستی که علاقه مند به قناری بود، منو به هوس انداخت که چند تا قناری بخرم و از دلنوازی چهچه اونا لذت ببرم. به نظرم پاسیو با حضور چند پرنده […]

بیشتر بخوانید
 الی

الی

با عجله سوییچ ماشینشو برداشت و از در خونه بیرون زد. عه. باز این همسایه پررو ماشینشو سپر به سپر ماشینش چسبونده بود. حالش ازش بهم می خورد. اونم همیشه یه کرمی می ریخت. پشت ماشینش نشست و توی یه جای کم اینقدر جلو عقب کرد تا بالاخره ماشین از پارک دراومد. با عجله به […]

بیشتر بخوانید
 خنده زورکی

خنده زورکی

  خنده زورکی در اندیشه هاش غوطه ور شده بود، طوری که انگار شلوغی دورو برشو حس نمیکرد. مامانش که سفر رفته و  تنها شده بود. دلش برای پلو خورشهای مامانش لک زده بود. شبی از بس هوس پلو داشت، زنگ زد براش پلو قورمه سبزی آوردند. ولی دلش حال نیومد. دستش ضرب خورده بود […]

بیشتر بخوانید