اجتماعی

گذر از بن بست کشور6

گذر از بن بست کشور6

وضعیت علمی دانشگاهی

پس از انقلاب 57 حاکمان بدون تجربه حکومتی ، نگران هدایت دانشجویان  کشور و خوراندن سیستم اسلامی  به آنان بودند و عاقبت به زور متوسل شدند، تحت عنوان انقلاب فرهنگی دانشگاهها بسته شد و پس از دو سال بتدریج باز شد و دانشجویان را با شرط و شروط پذیرفتند و گروهی هم اجازه حضور پیدا نکردند. تعداد قابل توجهی دانشجو تحت عنوان سهمیه جهاد و سپاه و بنیاد شهید و بسیج بدون داشتن رتبه لازم در کنکور وارد دانشگاه شدند

و همینها حتی اگر خیلی هم جانبدار حکومت نبودند، ابزار مناسبی جهت کنترل فضای کلاسها و دانشگاه شدند.

و فضای جنگی حاکم بر کشور زشتی این جراحی در دانشگاهها را پوشاند و با جو ارعاب و اخراج اساتید و دانشجویان، آنها را تحت کنترل گرفتند. تعدادی از اساتید، کشور را ترک کردند و گروهی هم از دانشگاه اخراج شدند. آنقدر جنگ و دیگر مشکلات بر کشور سایه افکنده بود که پوسته ای از دانشگاه هم پیشرفت محسوب میشد.

هر چند که در سخنرانیهای زعمای کشور بر نقش آزادی دانشجو و خط گرفتن جامعه از دانشگاه تاکید میشد ولی دیگر مخالفی را یارای زبان باز کردن در دانشگاه نبود و با نبود مخالف، موافقان هم ارزشی نداشتند و دیده نمیشدند. همه تلاش داشتند واحدها را پاس کنند و از این محیط نه چندان دوست داشتنی خارج شوند و ایرانیان مدرک گرا، مدرک گراتر شدند. اساتید هم دیگر دل و دماغی برای تشویق به تحقیق  و کار مشترک با دانشجو را نداشتند و شاید هم از برداشتهای احتمالی واهمه داشتند. چند سال بعد هم که دانشگاه آزاد ایجاد شد بدون اینکه کادری برای آن تربیت شود و در حقیقت روی ظرفیت و وقت خالی اساتید موجود دانشگاهها حساب شد و اینگونه فوق لیسانسها و حتی لیسانسها هم بعنوان استاد استفاده شدند و به تربیت سیل دانشجو تشنه مدرک پرداختند. خیلی از اصول دانشگاهی کنار گذاشته شد و جامعه بسمتی رفت که همه دکتر و مهندس باشند ، دکتر و مهندسهایی که با دستان خالی از دانشگاهها فارغ التحصیل میشدند به این امید که در محیط کار، آموزشهای لازم راببینند و این هزینه گزاف را لاجرم باید جامعه بپردازد. در آمارهای زیر میبینیم که فبل از انقلاب 57 به ازای هر 18 دانشجو ، یک استاد داشتیم و الان به ازای هر 62 دانشجو یک استاد و لحاظ اینکه بسیاری از استادان امروزی دانشگاههای غیردولتی و غیر انتفاعی ،  از نظر اصول دانشگاهی، استاد محسوب نمیشوند و یا به عبارتی در هیچ کشور دیگری به عنوان استاد استخدام نمیشوند.

این اساتیدی که بکار گرفته شدند که خودشان اعتقادی به استاد بودن نداشتند، به دانشجوی  پولی دانشگاه، سخت نگرفتند و از حجم درسها کاستند و امتحانها را راحتتر برگذار کردند شاید فقط از روی مطالب جزوه! و از تقلب دانشجو چشم پوشی کردند تا زودتر این دانشجویان به مدرک برسند، سواد و دانش دیگر مطرح نبود، انقدر این جو مراعات کردن استاد و دانشجو جلو رفت که کلاس 7 ساعته دانشجویان معماری پس از یک و نیم ساعت به اتمام میرسد و دانشجوها سئوالی برای پرسیدن ندارند و یا مشکلی برای رفع شدن،خوشحال میروند به دورهمی ها برسند و استاد هم که لابد کلی چاله چوله دارد، میرود به آنها رسیدگی کند.

 

پس از امتحان پایان ترم هم دانشجویانی که امکان تقلب نداشتند به شیوه های دیگری متوسل میشوند و خریدی برای استاد انجام میدهند و یا مشکلی را برایش حل میکنند تا استاد نمره قبولی به آنها بدهد و دختران هم امکانات بیشتری برای جلب توجه استاد در اختیار دارند و از لبخند و حضور در دفتر استاد گرفته تا گریه و شرح اتفاقات عجیب غریب وحتی وعده های بسیار جذابتر استفاده میکنند تا این واحد را هم پاس کنند

و داریم اساتیدی که صرفا برای همین جاذبه ها ، وقت ارزشمند خود را در دانشگاهها تلف میکنند! و با دانشجو سر و کله میزنند و آنقدر کار بالا میگرد که اگر توقع استاد از دانشجویان دختر برآورده نشود، نمره نمی آورند و چه بسیار دانشجویان دختری که مجبورند آن واحد را حذف کنند و وقتی بگیرند که استاد دیگری برای آن درس بیاید و حاضر به قبول پیشنهاد بیشرمانه استاد نیستند.

و ببینید اتفاقات از این دست در دانشگاهها در این سالها، تجاوز به دانشجو و پس از آن آتش گرفتن ماشین استاد و غیره . اینگونه بستر رشد علمی فرهنگی کشور را آماده کردیم شاید هم آلوده!

در این 40 سال کمتر کسی دغدغه ارتقای علمی دانشگاهها را داشت ، دغدغه ارتقای علمی دانشجویان، دغدغه اعزام دانشجویان به خارج جهت کسب آخرین دستاوردهای علمی جهان، دغدغه رشد علمی اساتید، دغدغه رشد علمی کشور، دغدغه حداکثر استفاده از توان دانشجو، در این سالها واحدهای زیادی جایگزین واحدهای درسی مرسوم دانشجو شد، واحدهایی سیاسی عقیدتی جهت اطمینان از شیرفهم شدن دانشجو از دست آوردهای بزرگ سیاسی مذهبی کشور و دانشجویان هم برای خلاصی از کلاسها یا در ترمهای تابستان آنرا گرفتند و امتحان دادند و یا در طول ترم بعنوان واحدهای درسی راحتتر، گذراندند. اعزام دانشجو دیپلمه به خارج برای جلوگیری از آشنایی جوانان با جاذبه های غربی و لطمه خوردن به دینشان منسوخ شد و فقط افرادی بعد از لیسانس و پس از گذراندن سربازی امکان آنرا می یافتند که شخصا برای ادامه تحصیلت بروند. پس از انقلاب 57 کشور به این نتیجه رسید که علم و عالم لازم در کشور وجود دارد و همه برنامه ها را بر مبنای آنچه موجود بود گذاشتند و دغدغه دینی اجازه نداد که این علوم توسعه داده شود و آب را از سرچشمه بخوریم. اکنون در بسیاری از کشورها، دانشگاهها با دانشگاههای معتبر جهان لینک اند و ضمن گرفتن منابع درسی از آن دانشگاه، این فرصت برای دانشجویان فراهم میشود که چند ترم را در دانشگاه مادر بگذرانند و اینگونه سعی میشود سطح علمی دانشجویان داخلی با سطح دانشگاههای بهتر نزدیک شود. ولی مگر میشود راضی شد که جوان ما که دین درست حسابی ندارد و در داخل با این همه محدودیت موجود، باز هم بضرب گشت ارشاد و نیروی انتظامی هدایت میشود را بخاطر علم مادی به مهد فساد بفرستیم و تازه وقتی فارغ التحصیل شد برگردد و برای همه افاده کند و خدای ناکرده اصل دین را هم دیگر قبول نداشته باشد! اینگونه در بلاتکلیفی قرار گرفتیم از یک طرف مهد علم اروپا بود و ما مانند زمان قاجار میخواستیم از آن فرار کنیم و مردممان را آلوده به عقاید آنان نکنیم و از طرفی سیاست ایجاب میکرد دانشگاه داشته باشیم و کلی دانشجو تا نیازهای اداراتمان را برآورده کند و در دنیا هم بگوییم کلی دانشگاه و دانشجو داریم و اینگونه برای خراب کردن دانشگاه هم که بود آنقدر بدون پشتوانه علمی و تجهیزات آنرا کسترش دادیم که اکنون در خیلی از شهرستانهای کوچک که حتی بیمارستان ندارند، دانشگاه داریم

و دانشجویان بخت برگشته ای که جاهای بهتر قبول نشده اند ، در این دانشگاههای نیمه روستایی تحصیل میکنند، مناطقی که حتی فرودگاه ندارد که استاد پروازی داشته باشد و اساتید و یا بعبارتی معلمهای دانشگا هی پس از چندین ساعت رانندگی به کلاس میرسند و یکی دو کلاس را با عجله برگذار میکنند و برمیگردند و اینگونه دانشجوی خام را با آخرین دست آوردهای علمی داریم آشنا میکنیم و در پایان بدون هرگونه دست آورد علمی، مدرکی به او میدهیم که ثابت کند چندین سال از عمر ارزشمندش بخوبی تلف شده است و بعد میخندیم که در میان رفتگران شهرداری چقدر لیسانس داریم و چقدر فوق لیسانس!

دو جدول زیر رتبه برخی از دانشگاههای ایران را نشان میدهد و لیست کشورهایی که صد دانشگاه برتر را در کشور خود دارند.

رتبه خوبمان 462 است که با اینکه به آن افتخار میکنیم ،جای افتخار ندارد بخصوص که خیلی از کشورهایی که دانشگاه معتبر ندارند، مردمشان در بهترین دانشگاههای جهان درس میخوانند ولی ما اعزام دانشجو دیپلمه را منسوخ کردیم.   


“”ستاری معاون علمی فناوری رئیس جمهور

در ابتدای انقلاب 170 هزار دانشجو در کشور وجود داشت و 100 هزار دانشجوی ایرانی نیز در خارج از کشور تحصیل می کردند و 56 هزار نفر از دانشجویان ایرانی نیز در آمریکا تحصیل می کردند.

ستاری ادامه داد: اکنون بیش از 4 میلیون و 500 هزار دانشجو در کشور تحصیل می کنند که این تعداد نسبت به سالهای ابتدایی انقلاب 25 برابر شده است و تعداد دانشجویان ایرانی که در خارج از کشور تحصیل می کنند به 48 هزار نفر رسیده و کمتر از نصف دوره سال های ابتدایی انقلاب است.””

سعدی نام  آبان 97

WWW.SADINAM.COM آدرس سایت

 

در باره ی نویسنده

مدیر

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *