اجتماعی

باز هم شکست ترکمانچای

باز هم شکست ترکمانچای

باز هم شکست ترکمانچای

با حمله عراق به کویت و تصرف آن کشور در مرداد 1369 و درخواست کمک کویت از آمریکا، پای نظامیان آمریکا به خاورمیانه باز شد و در بهمن همان سال کویت را آزاد کردند. آزادسازی راحت کویت و شکست بزرگترین ارتش خاورمیانه توسط آمریکا و تسلط نسبی بر عراق با پشتوانه قطعنامه های سازمان ملل و اجماع جهانی و خشنودی ناگفته همسایگان عراق که از تجاوزات احتمالی آن هراس داشتند، باعث شد که جرقه جدیدی در ذهن قدرتهای غربی ایجاد شود که با حضور پررنگتر در منطقه، منافع خودشان را تامین کنند و از نگرانی سیاسیشان کاسته شود و این شد که جورج بوش در اسفند 1369 با بیان اینکه “موضوع یک کشور کوچک نیست، هدف ما یک عقیده تازه است،  نظمی که در آن کشورهای مختلف تحت یک جنبش گرد هم آمده تا به آرزوهای جهانی بشریت، یعنی: صلح و امنیت، آزادی و حاکمیتِ قانون دست یابند، از نظم نوین جهانی نام برد. نظمی که اسرائیل هم نفس راحتتری میکشید و با حضور قوای بین الملی برهبری آمریکا در گوشه و کنار خاورمیانه، تهدید جدی برای اسرائیل بوجود نمی آمد. این طرز تفکر با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در28 مرداد 1370 جان بیشتری گرفت. با شکل گرفتن حادثه 11 سپتامبر آمریکا و حملات تروریستی به ساختمانهای آمریکا که القاعده افغانستان مسئولیت آن را بعهده گرفت، اولین فکری که به ذهن آمریکائیان رسید، اشغال افغانستان بود و در 15 مهر 1380 فرمان حمله به افغانستان صادر شد.

افغانستان ظرف یکماه در کنترل نیروهای مهاجم درآمد و حامد کرزای حکومت افغانستان را تحت پشتیبانی آمریکا، در دست گرفت. این پیروزیها آنقدر شیرین بود که با اینکه عملا آمریکا با وجود صدام حسین، در عراق حضور داشت ، به بهانه وجود سلاحهای کشتار جمعی، ائتلاف غرب تصمیم به تصرف کامل عراق را گرفت و با عنوان آزادسازی عراق در اسفند 1381 حمله نهایی شروع شد و بسرعت عراق به تصرف درآمد.

مقاومتهای مردمی بعدی در عراق و افغانستان براحتی حملات اولیه رفع نشد و هزینه های زیادی روی دست مهاجمین گذاشت و اینجا بود که غرب به اشتباه بزرگ خود پی برد، اشتباهی که منجر به نابودی حکومتهای قوی محلی شده بود، و با وجود آن قدرتها نظمی شکل گرفته بود که ملتها درگیر مسائل ملی خود بودند و با دستکاری ناشیانه آمریکا در منطقه، راه برای بازی ایران و عربستان و ترکیه و گروههای افراط گرای خشن همچون داعش و طالبان باز شد که نه سودی برای کشورهای آشوب زده داشت و نه منفعتی برای کشورهای پشتیبان شورشی ها. حاکمیت سنی عراق تبدیل به حاکمیت شیعه شد و رویاهای شیرین شیخ نشینهای خلیج فارس ،که با از بین رفتن صدام، آنها قدرت حاکم منطقه میشوند را تبدیل به هراس کرد.تلفات آمریکا 4525 نفر از جمع 4846 نفر کشته های نیروهای خارجی در عراق بود و فقط در سال 85-86 (2007)، آمریکا 904 کشته داد.  بیشترین تلفات بین آبان 84 تا اردیبهشت 87 اتفاق افتاد.

تونی بلر، همدستِ اصلی جورج بوش در حمله به عراق

آمریکا برای مقابله با گروههای شیعه ، در مهر 85 داعش را با حمایت پنهانی شیخ نشینان خلیج فارس قدرت داد تا مبارزات علیه کشور متجاوز، تبدیل به جنگ شیعه سنی شود. و توجه گروههای شبه نظامی عراق که از 2003 تا 2005 به مبارزه با اشغالگران خارجی بود را در 2006 و 2007 به اختلافاتشان با یکدیگر معطوف کرد و تبدیل به مبارزات فرقه ای شد.

ما چه نقشی بازی کردیم؟

زمانی که آمریکا به افغانستان حمله کرد، 5 سال بود که طالبان امارت اسلامی را تشکیل داده بود و حتی اعضای سفارت ما در مزارشریف توسط مهاجمین طالبان به قتل رسیده بودند و گروههای طالبان در استانهای شرقی ما قدرت گرفتند و افراد متمول را گروگان میگرفتند و درقبال پولهای کلان آزاد میکردند و در صورت عدم دریافت بموقع پول، میکشتند و برای روستاها سهمیه مواد مخدر گذاشته بودند و مواد را تحویل میدادند و اهالی روستا موظف بودند پول مواد را ظرف چند روز پرداخت کنند ، اگر نمیکردند، طالبان دختران و زنان ده را میگرفت و به افغانستان می برد و جالب اینکه نیروهای نظامی و انتظامی نتوانستند نقش موثری بازی کنند و حاکمیت طالبان ادامه داشت، لذا در ایران کسی از حمله آمریکا به افغانستان دلخور نبود و حتی آنرا کار خدا پنداشتند که هم عراق متجاوز به ایران ، بدست آمریکا گوش مالی داده شد و حالا گروه طالبان!! ما در این میان مقداری از نیازهای ارتش آمریکا را هم تامین کردیم مانند مواد غذایی و آب ، هر چند که رسما حمله آمریکا را محکوم میکردیم. البته ترس از حمله آمریکا به ایران هم درمیان بود و ما هم جزو محورهای شرارت از طرف آمریکا اعلام شده بودیم و نمیخواستیم درگیر شویم. بعد هم که آمریکا به بهانه سلاحهای شیمیایی تصمیم به تسخیر عراق گرفت، واقعا مخالف نبودیم که آمریکا داشت دشمن قطعی ما یعنی صدام را از بین میبرد. از آنجاییکه آمریکا مانند انگلیس قدرت ایجاد سیستم حکومتی در کشورهایی که تصرف میکرد را نداشت، این فرصت برای ما پیش آمد که نفوذمان را در عراق و افغانستان توسعه دهیم و چون شیعیان عراق بیشتر بودند و برخی مراجع ما در عراق تحصیل کرده بودند، علاقه به نفوذ در عراق و ایجاد یک حکومت شیعی شبیه ایران بیشتر بود. ما در ایران همیشه نگاه به غرب داشتیم و ملل شرقی تر از خود را ضعیفتر و بی فرهنگتر از خود میدانیم. حتی در سالهای 2006 و 2007 که اوج ترور آمریکائیان در عراق بود و بخش عمده ای از مبارزات با تجاوزگران آمریکایی توسط گروههای تحت نفوذ ایران انجام میشد، آمریکا از ایران  استمداد جست و کمی فشار گروههای مبارز عراق کمتر شد. این ارتباط با آمریکا و کمکی که شد، رسمی نبود و ما چه در کمکهای به آمریکا در جنگ افغانستان و چه عراق، چیزی دریافت نکردیم و صرفا کمک یکطرفه ای بود که لابد به امید مردانگی آمریکا برای جبرانش! پس از تصرف عراق و افغانستان و سوریه، نوبت ما بود و به بهانه توسعه تاسیسات اتمی، تحریمهای همه جانبه ای علیه ما ایجاد شد که چاشنی آن درگیریهای انتخاباتی 1388 بود و غرب با توسل به آن توانست همه دنیا را علیه ما یکپارچه کند و کشور علی رغم فشارهای زیاد، فقط خوشحال بود که حمله نظامی نشود  و هیچ استراتژی درستی برای حل این مشکلات نداشت. ما طبق سیاست چهل ساله مان هم باید با آمریکا و اسرائیل میجنگیدیم و هم اینکه توان نظامی و اقتصادی این جنگ را نداشتیم و از همه بدتر نبود استراتژی سیاسی و جنگی بود. ما در نگاه به تاریخ شکستها و قراردادهای ننگین قاجار، فرض را بر این گذاشتیم که آنها یا بلد نبودند و یا سرسپرده بودند و به جای اینکه اول پایه های علمی، اقتصادی، نظامی کشور را قوی کنیم و در موقع مناسب با دشمنان تسویه حساب نماییم، از ابتدا خود را درگیر جنگهای لفظی بی فایده با قدرتهای حاکم جهان کردیم و آنها هم هر روز سرنوشت جدیدی برایمان رقم زدند که جنگ 8 ساله با عراق از آن جمله است. ما در عراق و افغانستان و سوریه، جنگی دزدانه کردیم ، بدون اینکه حضور رسمی داشته باشیم، با نیروی مبارزان عراقی و افغانی و سوری ، ضربات کم اهمیتی به دشمن وارد نمودیم و اسمش را جنگ نیابتی گذاشتیم.  اشکال دزدانه عملکردن اینست که هزینه ها و تلفات حضور و جنگ را تقبل میکنیم ولی از مزایای احتمالی آن نمیتوانیم برخوردار شویم چون رسما آنجا حضور نداریم، اسرائیل بارها اعلام کرد صدها موشک به مواضع ایرانیان در سوریه شلیک کرده، پدافند سوریه اعلام کرد برخی از این موشکها را منهدم نموده، در این میان یک هواپیمای روسی هم سقوط کرد، ولی ما یک آخ نگفتیم و هرگز اعلام نشد که حتی یک کشته یا مجروح دادیم، چون گفته بودیم نیروهای ما در سوریه حضور ندارند، اگر حضور نداریم پس این همه شهدای حرم چه هستند؟ نتوانستیم به جبران آن صدها موشک اسرائیلی، چند موشک به اسرائیل شلیک کنیم، شاید هم نوعی بزدلی سیاسی است که جار میزنیم، اسرائیل باید از بین برود ولی جرئت مقابله به مثل را نداریم، آخرین کسی که به اسرائیل موشک زد، صدام حسین بود که با آن وضع خفت بار کشته شد.

فشارهای سیاسی و اقتصادی غرب ادامه پیدا کرد تا روحانی زمام امور را بدست گرفت و هنرش، واقع گرایی بود که اگر ما توان مبارزه با آمریکا را نداریم، برسر تاسیسات اتمی مصالحه کنیم و ما از خیر انرژی اتمی که حق مسلم ما بود بگذریم و آمریکا هم از بخشی از گناهانمان بگذرد و فشار اقتصادی و سیاسی را کمتر کند.

برجام امضا شد و در کشور بین جناحها درگیری پیش آمد که برجام خیانت است یا پیروزی؟ برجام یک شکست بود، شکست کشوری که تن به خواسته دشمن داده و قراردادی را امضا کرده بود که از پاره ای حقوقش بدست خودش محروم میشد، آنهم تحت نظارت دشمنانی که چهل سال رویای پیروزی برآنان را داشت. برجام ، شکستی در حدود پیمانهای گلستان و ترکمانچای با روسیه است که ما از قسمتهای وسیعی از کشور چشم پوشیدیم و یا شکست هرات که این استان با حمایت انگلیس از ایران جدا شد. برجام افتخار نیست، پیروزی نیست، نیرنگ به دشمن نیست، قراردادی است که ملت ضعیف ما به آن تن داد چون چاره ای نداشت. آنانکه تن به این قرارداد ننگین دادند هم چاره ای نداشتند، کشور به سمتی هدایت شده بود که این توافق شاید بهترین نوشدارو برایش محسوب میشد، سیاستهای حساب نشده، شعارهای توخالی، استراتژی برمبنای هیچ و حرکت کور به امید کمکهای الهی!!! بدون رخش و شمشیر و هوش، دوست داشتیم رستم باشیم که اینگونه نشد. برجامی که پس از چندی دشمن قسم خورده ما از ادامه اش پشیمان شد، قرارداد ترکمانچایی بیش نبود.

خوشبختانه آمریکا امروز تصمیم دارد از سوریه و افغانستان خارج شود، قسمت عمده نیروهایش را در 1390  از عراق خارج کرد. امیدواریم که این کشورها به وضع عادی با مدیریت حکومتهای قوی محلی برگردند و با آرامش منطقه، ما هم سر زندگی خود برگردیم و عاقلانه تر فکر کنیم و توهممان که فکر میکنیم، تحولات منطقه ناشی از انقلاب و عملکرد ماست به پایان برسد و انرژیمان را صرف ساماندهی این کشور شکست خورده نماییم.

سعدی نام  دی 97

WWW.SADINAM.COM آدرس سایت:

در باره ی نویسنده

مدیر

پست قبل

پست بعد

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *