گیت پرواز

گیت پرواز

سحر روی صندلی فرودگاه نشسته بود. منتظر اعلام پرواز کیش. یه ساعت پیش باید می پرید، ولی طبق معمول پرواز تاخیر داشت. بنظرش میومد همه با تعجب بهش نگاه می کنند که با این سن کم،  داره تنهایی مسافرت می کنه. اهمیتی به نگاه پرسش آمیز بقیه نمیداد. یک خانواده که دو تا دختر داشتند، […]

بیشتر بخوانید
 خدمت اجباری سربازی، آخرین یادگار دوران بردگی

خدمت اجباری سربازی، آخرین یادگار دوران بردگی

خدمت اجباری سربازی، آخرین نماد دوران بردگی در روزگاران قدیم حکام محلی و خانها ، مامورین دریافت مالیات هم بودند و از روستاها مالیات میگرفتند و خانواده هایی که توان پرداخت مالیات را نداشتند باید جوانانشان را بعنوان سرباز میدادند و گاهی هم در قبال یک مقدار مشخص زمین کشاورزی (بنه یا جفت) هم مالیات […]

بیشتر بخوانید
 تعطیلات کشور برای عزاداری

تعطیلات کشور برای عزاداری

تعطیلات کشور برای عزاداری طبق آخرین مصوبه، 26 روز تعطیل رسمی در کشور داریم که با 52 جمعه ،78 روز میشود و بسیاری از ادارات و مدارس ، پنج شنبه ها هم تعطیلند که مجموعا 130 روز میشود و اگر 8 روز تلاقی تعطیلات رسمی با پنج شنبه و جمعه را در سال 96 کسر […]

بیشتر بخوانید
 تابوها در سیاست ما

تابوها در سیاست ما

تابوها در سیاست ما تابو یا تَبو یا پَرهیزه آن دسته از رفتارها، گفتارها یا امور اجتماعی است که برطبق رسم و آیین یا مذهب، ممنوع و نکوهش‌پذیر است. برای نمونه نام بردن از اندام‌های تناسلی در محافل رسمی در بسیاری از اقوام جهان یک تابو است. این روزها باز کشور ما آبستن حوادث خیابانی و تظاهرات و اظهار مخالفت مردم در پاره […]

بیشتر بخوانید
 قصه نبش قبر2

قصه نبش قبر2

چادرنشینها مدرسه به خونمون نزدیک نبود، جایی که زندگی میکردیم جزو مناطق تازه ساز بود و هنوز یک تیکه هایی بینش ساخته نشده بود و بیابون بود. برای رسیدن به مدرسه باید از این زمینهای خالی رد میشدیم. اون سال ما تازه به این شهر اومده بودیم و کلی پرس و جو کردیم که کجا […]

بیشتر بخوانید
 قصه نبش قبر 1

قصه نبش قبر 1

داستان خاطرات قدیمی با تشر بابام ،برا نماز صبح از خواب پریدم تو اون روز سرد از زیر کرسی در اومدن سخت بود، مادرم با چادر نماز ، وسط اتاق داشت نماز میخواند. همه توی یک اتاق سرد ، زیر کرسی میخوابیدیم. یاد اون روزی افتادم که کرسی بخار کرده بود و هممون بحال استفراغ […]

بیشتر بخوانید